D1737096T14686854(Web)-mc.mp3
4.47M
👴🏻پیرمردی همراه همسرش در کلبه ای قدیمی و و کثیف زندگی می کردند. 💰پیرمرد خیلی خسیس بود. شب ها سکه هایش را می شمرد و بیشتر مواقع گرسنه می خوابید. 🍛او از بس غذای خوب نخورد بیمار شد و مرد. 👨🏻پسرش شبی در خواب مرد ناشناسی را دید که به او گفت: پدرت مرده است و مادرت هم به زودی می میرد. 🌊تو هم باید نیمی از ثروت را به افراد فقیر بدهی و باقی سکه ها را هم در دریا بریزی ... 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda