سلام سلااام از یه روز پرررر کار😅 دیشب بعد از درست کردن 🥟 سریع بند و بساطمو جمع کردم و چشمامو رو آشپزخونه و ظرفاش بستموووو 🙈 بیهوووش شدممم 😴 صبح پاشدم علیرضامو راهی کنم با حال نزاااارش مواجه شدم 😢 که بخاطر سرماخوردگیش و سرفه های دیشبش بی حال شده بود حسابی 😔 سریع از مدرسه اجازه شو گرفتم و گذاشتم استراحت کنه❤️ بعدم ظرفای کوووهی که از شب گذشته جمع شده بود رو شستم و آماده شدم 🧕🏻 تا بریم خانه بهداشت واسه تکمیل پروندمون.. بعدشم قرار بود برم مدرسه تا یه مقدار وسایل بین من و معلم علیرضاجان رد و بدل بشه... خلاصه رفتیم بهداشت و با یک خانم دکتر فووووق مهربون مواجه شدیم😍 دندونای محمدرضامو فلوراید زدن و قرار بر این شد که یک سال و نیمگی زینب خانم رو که بدلایلی عقب افتاده بود رو بزنیم ..💉 واکسن رو با هزار و یک دردسر زدیم و با چشمای پف کرده از گریه ی زینبم از بهداشت خارج شدیم..🥲 با حال نزار دخملم 👧🏻 قرار ملاقات با معلم گل پسرمو به یک روز دیگه موکول کردم و پرواااز کردم تا خونه..🥵 الانم خونه ی ریخت و پااااااش شده رو جمع کنم و برم درست کنم 😁 کی گفته کار خانوما تو خونه رااااااحته❓🤨 همین الان میخوامش 😡😂 ..