کد شرکت کننده در پویش : نام داستانک:بی‌نام بعد از بیست سال نذر و نیاز و دوا و درمان بالاخره حامله شدم. بشیر که راهی جنگ بود تا از فلسطین دفاع کند، گفت:"وقتی برگشتم، اسم بچه‌م رو خودم می‌ذارم." تلفن زدم و گفتم:" دخترمون به دنیا اومد، نمی‌آی؟" بمب‌های اسراییلی زودتر از او آمده بود و مزار دخترم بی‌نام ماند. فلسطینی 🎤پویش بزرگ 🇵🇸@koodakgaza