🔶داستان کودکانه🤩 به نام خدای مهربان در دشتی سرسبز گله ی گوسفندی وجود داشتند که خوش و خرم زندگی می کردند یکی از گوسفندا علاقه ی عجیبی به خوردن داشت حتی وقتی همه در حال استراحت بودند اون مشغول خوردن بود هرچی هم بقیه بهش می گفتند توجه نمی کرد تا اینکه چاق و چاق تر شد طوری که نمی تونست راه بره و از همت عقب می افتاد از این وضعیت خسته شد و دیگه هیچی غذا نمی خورد بازهم نصیحت های دیگران فایده ای نداشت تا اینکه لاغر و لاغرتر شد به حدی که جون راه رفتن نداشت و مدام زمین می خورد خلاصه از این وضعیتم خسته شد و تصمیم گرفت مثل بقیه غذا بخوره نه زیاد و نه کم و به مرور حالش خوب شد و مثل بقیه از زندگی لذت برد 🐑🐑🐑🐑🐑🐑🐑🐑🐑🐑🐑🐑🐑 ✅ مجله کودکانه فیلم،قصه،کلیپ ومطالب جالب در مورد فرشته های کوچولو آنچه شما دوست دارید 🧑‍🎄 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @koodaks