#قصه_های_انقلاب
✨قصه صورتی_۷✨
... با قاشقم 🥄آهنگ ساختم. تق تق زدمش به لیوان🥃 بعد به بشقاب🍽 بعد به چنگال🍴 بعد به کله ام و گفتم: «شاه ترسو..هی... امام شجاع...هی دوباره قاشقم رو زدم به لیوان، بشقاب، چنگال، کله ام : « شاه ترسو..هی...امام شجاع هی😃مامان اخمالو شد و گفت:
غذاتو بخور. خب داشتم آهنگ🎶 می ساختم دیگه مامان اصلا نمی گذارد من یک کار خوب یاد بگیرم. دوست داشتم شاعر بشوم؛ ولی مامان نمی گذارد، هی من را دعوا می کند، می گوید: نکن...نکن.... نکن.» پایان
🇮🇷کودکیار مهدوی محکمات(تخصصی ترین کانال مهدی باوری در کودکان):👇
🆔
https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce