کودک یار مهدوی مُحکمات
#قصه_های_انقلاب ✨قصه صورتی_۶✨ ...صورتی⚘ترسیده بود؛ اما وقتی ماشین امام خمینی را دید خوشحال شد☺️ م
✨قصه صورتی_۷✨ ... با قاشقم 🥄آهنگ ساختم. تق تق زدمش به لیوان🥃 بعد به بشقاب🍽 بعد به چنگال🍴 بعد به کله ام و گفتم: «شاه ترسو..هی... امام شجاع...هی دوباره قاشقم رو زدم به لیوان، بشقاب، چنگال، کله ام : « شاه ترسو..هی...امام شجاع هی‌😃مامان اخمالو شد و گفت: غذاتو بخور. خب داشتم آهنگ🎶 می ساختم دیگه مامان اصلا نمی گذارد من یک کار خوب یاد بگیرم. دوست داشتم شاعر بشوم؛ ولی مامان نمی گذارد، هی من را دعوا می کند، می گوید: نکن...نکن.... نکن.» پایان 🇮🇷کودکیار مهدوی محکمات(تخصصی ترین کانال مهدی باوری در کودکان):👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce