نماز خالصانه در نمازم چک فردای تو در یاد آمد جانم از جسم برون گشت و به فریاد آمد "از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد" ای خدا گر نشود پاس چکم می‌بینم صبح من شب نشده شرخر شیاد آمد پول دستی ز که گیرم که چکم پاس کنم در نظر عمه و هم دایی و اجداد آمد چه شود صبح ببینم که ز جایی وامی یا که خیرات ز خیریه‌ی بنیاد آمد؟ ناگهان خورد به گوشم ز قفا آوایی فکر کردم کسی از غیب به امداد آمد خادم مسجدمان بود که از پشت سرم با نوای پسرم خانه‌ات آباد آمد گفت به‌به چه‌ نمازی عجب اشکی داری اسم تو نزد من از جمله‌ی زهاد آمد 🔸یاسر پناهی‌ فکور🔸 ✅https://eitaa.com/koohseil