بسم الله الرحمن الرحیم 🌿 ♡ گفتم سید چه خبر این جا چرا نشستی؟! گفت نادر جان، دوست داشتم همین جا پیش عمه جانم حضرت زینب (س) بمانم اما بابام خیلی اذیت می شه. فقط و فقط به خاطر بابا ایشالله خیلی زود برمی گردم.به بچه ها بگید پیکرم به فاصله نزدیکی از این خانه باغی افتاده. … هراسان از خواب بیدار شدم. نمی دونستم چیکار کنم. منتظر بودم صبح بشه و به مسئولین خبر بدم. تو این روزهایی که سید مفقود شده بود، هر لحظه اش برام سال ها گذشته بود. هیچ وقت تصویر سید از ذهنم دور نمی شد. سراغ یکی از فرماندهان رفتم وخوابم رو گفتم. او هم به دوستانی که در منطقه بودند خبر را رساند. چند روز بعد خبر رسید که پیکر سید میلاد پیدا شده. دقیقا تو همون نقطه ای که من در خواب دیده بودم. @koolebar_hashtrood