🌺
#داستان_درس.عبرت
🌼🍃مردی با خود زمزمه می کرد:
خدایا🙏 با من حرف بزن!
یک سار شروع به خواندن کرد، اما مرد
نشنید. مردفریاد برآورد:
خدایا🙏 با من حرف بزن!
آذرخش در آسمان غرید، اما مرد اعتنایی
نکرد.مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت:
خدایا🙏 تو کجایی؟ بگذار تو را ببینم!
ستارهای درخشید، اما مرد ندید.
مرد فریاد کشید:
خدایا🙏 به من معجزهای نشان بده!
کودکی متولد شد،اما مرد باز توجهی نکرد...
مرد در نهایت یأس فریاد زد:
خدایا🙏 خودت را به من نشان بده وبگذار تو
را ببینم...از تو خواهش می کنم...
پروانهای روی دست مرد نشست، و او
پروانه را پراند و به راهش ادامه داد.
🌼🍃 وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ
و چه بسيار نشانه ها در آسمانها و زمين است كه بر آنها میگذرند در حالى كه از آنها روى برمیگردانند.
#سورهیوسف_105
✍زهرا ساجد