بسم الله الرّحمن الرّحیم 🏴🏴🏴درسهای محرم روز دوازدهم روز اوج جهاد تبیین بن به نقل مورخین روز دوازدهم اسرای کربلا را وارد کوفه کردند . برخی از مردم هلهله می کردند و برخی دیگر می گریستند زنی از روی بام صدا زد که شما کیستید؟ حضرت زینب فرمود ما خاندان رسول خدا هستیم . آن زن متأثر شد و تعدادی چادر برای زنها آورد و بین آنها توزیع کرد تا خود را بپوشانند(معلوم می شود که چادر را از سر زنها برداشته بودند😭) آغاز جهاد تبیین در کوفه رسما جهاد تبیین از سوی اسرای کربلا آغاز شد . ابتدا در مسیر حرکت در شهر حضرت امّ کلثوم خواهر زینب کبری سلام الله علیهما به کسانی که چشم به تماشای اسرا دوخته بودند، با فریاد رسا فرمود که آیا شرم نمی کنید از خدا و رسولش که به حرم پیامبر نگاه می کنید؟ وقتی هم که عده ای از مردم نان و خرما و گردو می آوردند تا بین اسیران تقسیم کنند. ام کلثوم و حضرت زینب آنها را از دست بچه ها می گرفتند و ام کلثوم با صدایی همراه گریه می فرمود: ای اهل کوفه، صدقه بر ما حرام است(بدین معنی که ما فرزندان پیامبریم)... و مردم با شنیدن این سخن می گریستند. و بار دیگر ام کلثوم به رسالت خود عمل کرد و فرمود: مردان شما عزیزان ما را می کشند و زنانتان بر ما گریه می کنند! جهاد تبیین توسط امام سجاد(علیهالسّلام) نیز که در تب می سوخت و به زنجیر بسته بود، ادامه یافت. آن حضرت وقتی گریه های مردم را دیددر نکوهش کوفیان فرمود : اگر این جماعت بر ما می گریند، پس چه کسانی ما را کشته اند؟ این اقدامات خاندان رسول خدا در حالی بود که همراه کاروان اسیران، سپاهیان عمرسعد که مسلح و از کربلا بازگشته بودند، حرکت می کردند تا نشان دهند که آنها این پیروزی را خلق کرده اند و البته این شیوه حرکت آنها با اسرا برای مهار کردن حرکات احتمالی و نیز ترساندن و رعب مردم نیز بود. خطبه حضرت زینب(سلام الله علیها) و سرانجام فرصتی در فضای باز و قبل از ورود به کاخ ابن زیاد فراهم شد تا دخت گانقدر علی ، عقیله بنی هاشم ، قافله سالار اسیران یعنی حضرت زینب کبری سلام الله علیها خطبه کوبنده ، قرّاء و شگفت انگیز خود را بخواند و رسالت خود در جهاد تبیین عمل نماید . هیچ کس باور نمی کند زنی با دیدن داغ پنج برادر و دو فرزند و چند برادرزاده و ... و در حالی که خسته و رنجور از راه بودند و حتی مورد ضرب و جرح قرار گرفته بودند ، بتواند اینگونه در جمه همگان خطبه بخواند در این هنگامه، با به اشارت دست او همهمه ها و خنده ها و گریه ها فروخوابید.بگونه ای که بشیر بن خزیم اسدی گوید: «به زینب نظر کردم، به خدا سوگند تا آن روز هرگز زنی پوشیده و نجیب و بزرگ منش چون زینب ندیده بودم که این گونه بلیغ و رسا و شورانگیز سخن بگوید. گویی سخنانش از کام امیرالمومنین برمی آمد.» زینب سلام الله علیها با ظرافت خاصی به تهمتهایی که علیه کاروان حسین علیه‌السلام ساخته و آنها را خارجی و ضد دین معرفی کرده بودند پاسخ داد : «خدا را ستایش می کنم و بر پدرم محمد(ص) و خاندان پاک و برگزیده اش درود می فرستم.» حضرت زینب سلام الله علیها پس از جملاتی در نکوهش کوفیان فرمود: گریه می کنید ؟ بگریید که به خدا شایسته و سزاوار گریه اید. بسیار بگریید و کم بخندید که داغ ننگی بر پیشانی خود نهاده اید که هرگز زدودنی نیست. این ننگ از دامانتان شست و شو دادنی نیست. شما فرزند خاتم پیامبران را کشتید. شما سید جوانان بهشت و چراغ راه امت را کشتید. کسی را به قتل رساندید که در جنگ سنگرگاهتان، در سختی پناهتان و در گیر و دار تاریکی و آشفتگی، مشعل هدایت و پایان پریشانی و سرگردانی شما بود..... وقتی سخنان زنیب(س) به پایان رسید، پیر و جوان و زن و مرد می گریستند. بعد از همین خطبه بود که امام سجاد علیه السلام آن جمله معروف را در وصف حضرت زینب فرمودند:  عمه جان بحمدالله تو دانشمندی هستی که تعلم ندیده است و دانایی هستی که ازهیچ آموزگار و معلم و مدرسه ای درس نیاموخته ای. پس از آن لحظاتی بعد فاطمه صغری دختر امام حسین (حدودا ۱۷ تا ۲۰ ساله) خطبه ای با همان سیاق ولی طولانی تر خواندو سهم خود را در تبیین شرایط ادا کرد پس از او حضرت ام کلثوم خطبه خواند و امام سجاد نیز علی رغم بیماری سخنانی بیان فرمودند کاروان اسیران سپس به کاخ عبیدالله بن زیاد وارد شد. در اینجا بار دیگر حضرت زینب و امام سجاد را در برابر ابن زیاد مطالبی فرمودند. رویداد دیگر این مجلس گفت و گوی رباب همسر اباعبدالله الحسین(ع) با سر آن بزرگوار است. خلاصه آن که هم در کوفه و هم در شام کاروان اسرا و خاندان آل محمد تلاش کردند پیام نهضت حسینی و پیام مظلومیت حضرت سیدالشهدا را به بهترین نحو منعکس کنند ادامه👇