🔴 سال تحویل دور هم بودیم. علی به همه عیدی داد غیر از من. گفت: «بیا بالا توی اتاق خودمون». یه قابلمه دستش گرفت و گفت: «من می‌زنم روی قابلمه تو از روی صداش بگرد و هدیه‌ات رو پیدا کن». گذاشته بود توی جیب لباس فرمش. یه شیشه بود و یه . این قدر برام لذت بخش بود که تا حالا یادم مونده. نیمه پنهان ماه، جلد ۵،ص۳۲ https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf