جاتون خالی اومدیم گلزار‌شهدای شیراز سر مزار امواتمون کنار مزار شهید فتاحی مادر شهیدی بود که زیر لب زمزمه می کرد و گریه می کرد. رفتیم پیششون نشستیم و سلامی عرض کردیم. شروع کرد به زمزمه و با لهجه شیرازیش میگفت دارم بهش می گم: چند روزه که بوی گل‌نیومد چند روزه که صدای چهچه بل بل نیومد شرمنده نشیم شادی روحشون صلوات