7️⃣7️⃣1️⃣ قصه شب 💠 قصه‌ پیامبری که زنده شد ✍️ نویسنده: محمد رضا فرهادی حصاری 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 هدف قصه: آشنایی کودکان با زندگی پیامبران الهی 🔶 یه روز از روزهای خوب خدا، حضرت عزیر می‌خواست به باغی كه بیرون از شهر داشت بره. آخه می‌خواست یه کمی میوه بچینه، برای همین با خونواده‌ خودش خداحافظی كرد و از شهر خارج شد. چند ساعتی که گذشت، میوه‌های زیادی رو از باغش چید، اون‌ها رو توی خورجینی که داشت گذاشت و دوباره سوار الاغش شد؛ بعد هم به ‌طرف شهر برگشت. 🔷 همین که توی مسیر در حال رفتن بود، به یه خرابه رسید. وسط اون خرابه پر از استخوون‌ بود. حضرت عزیر وقتی چشمش به اون استخوون‌ها افتاد، به یاد قیامت و زنده شدن دوباره‌ مرده‌ها افتاد. با خودش یه فکری کرد و گفت: این همه آدم توی این ساختمون از دنیا رفته، خدا چه جوری این انسان‌ها رو دوباره زنده می‌كنه؟ حضرت عزیر حسابی خسته شده بود و عرق از سر و صورتش سرازیر بود، توی همین فکرها بود که یه گوشه‌ای زیر درختی نشست تا استراحت کنه، ولی از شدت خستگی خوابش برد. به قدرت خدا، این خواب تبدیل به مرگ شد. ❇️ ادامه قصه در لینک زیر👇👇 https://btid.org/fa/news/209441 📣📣 هرگونه انتقاد، پیشنهاد و یا کمک در تولید قصه بهتر را با آیدی @T_Child در میان بگذارید 📎 📎 📎 📎 کودک شاد🍀 🌱https://eitaa.com/koudakshad 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه‌های علمیه 🌐 btid.org