✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
یک خانم معلمی در آمریکا کاری کرد
که اسم او در تمام کتابهای تربیتی
و پرورشی چاپ شد
تمام دوستانی که در دانشگاه علوم تربیتی
و روانشناسی تربیتی خواندهاند امکان ندارد
که قضیه این خانم رو نخوانده باشند
معلمی با ۲۸سال سابقه کار به اسم خانم «دُنا»
خانم دُنا یکروز رفت سر کلاس با یک جعبه
کفش، جعبه کفش رو گذاشت روی میز
به دانش آموزها گفت: بچهها میخوام
«نمیتونمهاتون» رو یا بنویسید یا نقاشی کنید
و اینها رو بیارید بریزید در جعبه کفشی که
روی میز منه
من نمیتونم خوب فوتبال بازی کنم
من نمیتونم دوچرخه سواری کنم
من نمیتونم درس ریاضی رو خوب یاد بگیریم
من نمیتونم با رفیقم که قهر کردم آشتی کنم
من نمیتونم با داداشم روزی سه بار تو خونه
دعوا نکنم
بچههای دبستانی شروع کردند به کشیدن
نمیتونم هاشون
خودش هم شروع به نوشتن کرد
نمیتونمها یکی یکی در جعبه کفش جا گرفت
وقتی همه نمیتونمها جمع شد
در جعبه رو بست و گفت:
بچهها بریم تو حیاط مدرسه
بیلی برداشت و گودالی حفر کرد
گفت: بچهها امروز میخواهیم
نمیتونم هامون رو دفن کنیم
جعبه رو گذاشت توی گودال
و شروع کرد با بیل روی اون خاک ریختن
وقتی که تمام شد به سبک مسیحیها گفت:
بچهها دستهای هم رو بگیرید
خودش هم شد پدر مقدس و شروع کرد
به صحبت کردن
ما امروز به یاد و خاطره شادروان «نمیتوانم»
گرد هم آمدیم، او دیگر بین ما نیست
امیدوارم بازماندگان او
«میتوانم» و «قادرهستم» روزی همانند او
در تمام جهان مشهور و زبانزد شوند
و «نمیتوانم» در آرامگاه ابدی خود به سر برد
به بچهها گفت برید کلاس
بچهها وقتی وارد کلاس شدن دیدن مقداری
کیک و مقدار زیادی پفک داخل کلاس گذاشته
شده وسط کیک یک مقوا بود و نوشته بود
«مجلس ترحیم نمیتوانم»
بعد از اینکه کیک رو خوردن مقوا رو برداشت
و چسبوند کنار تابلوی کلاس
تا پایان اون سال تحصیلی هر کدوم از بچهها
که به هر دلیلی به معلمش میگفت:
خانم، نمیتونم
در جوابش خانم دُنا یه لبخندی میزد
و اون مقوا رو نشونش میداد و خود اون
بچه حرفش رو میبلعید و ادامه نمیداد
پایان اون سال تحصیلی شاگردان خانم دُنا
بالاترین نمره علمی رو در مدرسه خودشون
کسب کردند
یه قول همین الآن هممون به هم دیگه بدیم
قول بدیم نمیتوانمها رو خاک کنیم
بامن همراه باش👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══