♦️دو صفحه در تاريخ كربلا (۱)
🔻حادثه عاشورا و تاريخچه كربلا دو صفحه دارد: يك صفحه سفيد و نورانى، و يك صفحه تاريك، سياه و ظلمانى كه هر دو صفحه اش يا بى نظير است و يا كم نظير.
🔻اما صفحه سياه و تاريكش از آن نظر سياه و تاريك است كه در آن فقط جنايت بى نظير و يا كم نظير مى بينيم.
يك وقت حساب كردم و ظاهراً در حدود بيست و يك نوع پستى و لئامت در اين جنايت ديدم، و خيال هم نمى كنم در دنيا چنين جنايتى پيدا بشود كه تا اين اندازه تنوّع داشته باشد.
🔻از اين نظر ، حادثه كربلا يك جنايت و يك تراژدى است، يك مصيبت است، يك رثاء است. اين صفحه را كه نگاه مىكنيم، در آن كشتن بىگناه مى بينيم، كشتن جوان مى بينيم، كشتن شيرخوار مى بينيم، اسب بر بدن مرده تاختن مى بينيم، آب ندادن به يك انسان مى بينيم، زن و بچه را شلّاق زدن مى بينيم، اسير را بر شتر بى جهاز سوار كردن مى بينيم.
🔻از اين نظر قهرمان حادثه كيست؟ واضح است، وقتى كه حادثه را از جنبه جنايى نگاه كنيم . قهرمان حادثه در اين نگاه يزيد بن معاويه است، عبيد الله بن زياد است، عمر سعد است، شمر بن ذى الجوشن است، خولى است و يك عده ديگر.
لذا وقتى كه صفحه سياه اين تاريخ را مطالعه مى كنيم، فقط جنايت و رثاء بشريت را مى بينيم.
پس اگر بخواهيم شعر بگوييم چه بايد بگوييم؟ بايد مرثيه بگوييم و غير از مرثيه چيز ديگرى نيست كه بگوييم. بايد بگوييم:
زان تشنگان هنوز به عيّوق مىرسد
فرياد العطش ز بيابان كربلا
🔻 اما آيا تاريخچه عاشورا فقط همين يك صفحه است؟ آيا فقط رثاء است؟ فقط مصيبت است و چيز ديگرى نيست؟
🔻اشتباه ما همين است. اين تاريخچه يك صفحه ديگر هم دارد كه قهرمان آن صفحه، ديگر پسر معاويه نيست، پسر زياد نيست، پسر سعد نيست، شمر نيست.
🔻در آنجا قهرمان ، حسين است. در آن صفحه، ديگر جنايت نيست، تراژدى نيست، بلكه حماسه است، افتخار و نورانيت است، تجلى حقيقت و انسانيت است، تجلى حق پرستى است.
🔻آن صفحه را كه نگاه كنيم، مى گوييم بشريت حق دارد به خودش ببالد.(ادامه دارد)
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (حماسه حسينى(1 و 2))، ج17، ص: 31-30- با تلخیص و ویرایش جزئی -
—————————
🇮🇷
مجموعهی فرهنگی سنگر🇮🇷
🇮🇷
سنگر جنگ نرم🇮🇷
🇮🇷
سنگر سردار دلها🇮🇷