🔸قرآن همواره مسائل را به صورت کلی و اصولی طرح می کند ولی استنباط و تطبیق کلی بر جزئی بسته به فهم و درک صحیح ماست. مثلًا در قرآن ننوشته در جنگی که در فلان روز بین علی و معاویه در می گیرد حق با علی است. در قرآن همین قدر آمده است که: وَ انْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلوا فَاصْلِحوا بَینَهُما فَانْ بَغَتْ احْدیهُما عَلَی الْاخْری فَقاتِلُوا الَّتی تَبْغی حَتّی تَفئَ الی امْرِاللَّهِ (حجرات/۹) اگر دو گروه از مؤمنان کارزار کردند، آشتی دهید آنان را و اگر یکی بر دیگری سرکشی و ستمگری کند، با آن که ستمگر است نبرد کنید تا به سوی فرمان خدا برگردد. 🔹این قرآن و طرز بیان قرآن. اما قرآن نمی گوید در فلان جنگ فلان کس حق است و دیگری باطل.قرآن یکی یکی اسم نمی برد، نمی گوید بعد از چهل سال یا کمتر و یا بیشتر مردی به نام معاویه پیدا می شود و با علی جنگ می کند، شما به نفع علی وارد جنگ شوید. 🔸و نباید هم وارد جزئیات بشود. قرآن نباید موضوعات را شماره کند و انگشت روی حق و باطل بگذارد. چنین چیزی ممکن نیست. قرآن آمده است تا جاودانه بماند.پس باید اصول و کلیات را روشن کند تا در هر عصری باطلی رو در روی حق قرار می گیرد، مردم با معیار آن کلیات عمل کنند. این دیگر وظیفه خود مردم است که با ارائه اصل «وَ انْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلوا ...» چشمشان را باز کنند و فرقه طاغی را از فرقه غیرطاغی تشخیص دهند. 🔹قرآن می خواهد مسلمانان رشد عقلی و اجتماعی داشته باشند و به موجب همان رشد عقلی، مرد حق را از غیر مرد حق تمیز دهند. قرآن نیامده است که برای همیشه با مردم مانند ولّیِ صغیر با صغیر عمل کند، جزئیات زندگی آ نها را با قیمومیت شخصی انجام دهد و هر مورد خاص را با علامت و نشانه حسی تعیین نماید. 🔸اساساً شناخت اشخاص و میزان صلاحیت آنها و حدود شایستگی و وابستگی آنها به اسلام و حقایق اسلامی، خود یک وظیفه است و غالباً ما از این وظیفه خطیر غافلیم. 📚شهید مطهری، جاذبه و دافعه علی علیه السلام، ص:۱۵۴ . —————————‏ ‏‏🇮🇷 مجموعه‌ی فرهنگی سنگر 🇮🇷 ‏🇮🇷 سنگر جنگ نرم 🇮🇷 ‏🇮🇷 سنگر سردار دلها 🇮🇷