هودیانی که بخت‌النصر آن‌ها را به‌طور دسته‌جمعی به بابل منتقل کرده بود اجازه بازگشت به فلسطین را داد و با حمایت‌ها و کمک‌های مالی و سیاسی خود به قوم یهود، جلوی اضمحلال و نابودی آن‌ها را گرفت. گفته می‌شود که کورورش در منشور خود ضمن یاد کردن از اهورامزدا خدای زرتشت، به لغو برده‌داری، آزادی بیان و انتقاد از حاکم دستور داده است، ولی نه‌تنها این عبارات در هیچ یک از ترجمه‌های دقیق و معتبر این منشور وجود ندارد بلکه در آن، کوروش به باجگیری از اقوام شکست خورده افتخار می‌کند! آنچه این روزها به‌عنوان ترجمه متن منشور کوروش همه جا را پر کرده، ترجمه ای جعلی و سفارشی است که به دستور اشرف پهلوی در سال‌های پایانی ده 1340 شمسی انجام گرفته است! اشرف پهلوی که در سال ۱۳۴۷ شمسی رئیس بیست و ششمین نشست کمیسیون حقوق بشر، و در سال ۱۳۴۹ رئیس کنفرانس بین‌الملی حقوق بشر بوده است، در سال ۱۳۴۸، ضمن دعوت از تعدادی حقوقدان و برگزاری مراسمی در مشهد مادرسلیمان (پاسارگاد احتمالی)، از منشور کورش با عنوان «منشور آزادی» و «نخستین منشور جهانی حقوق بشر» یاد کرد و تلاش نمود تا نام کوروش به‌عنوان «نخستین بنیادگذار حقوق بشر جهان» بر سر زبان‌ها بیفتد. پس‌ازآن ترجمه‌ای فارسی و بدون امضا از سوی اشرف پهلوی و توسط «انتشارات شورای مرکزی جشن شاهنشاهی ایران» تهیه و منتشر شد. سپس به دستور اشرف، ترجمه‌ای به زبان انگلیسی بر اساس همان متن فارسی انجام شد و در کشورهای بسیاری توزیع گردید. عموم ترجمه‌های فارسی که پس‌ازآن منتشر شدند، دانسته یا نادانسته تا اندازه زیادی تحت تأثیر آن ترجمه و شدت تبلیغاتی که بر روی آن انجام شد، قرار داشته و دارند. نکته مهمی که لازم است به آن اشاره کرد این است که طی یکی دو دهه اخیر متخصصان غربی بسیاری بر جعلی بودن محتوای منسوب به منشور کوروش و تبلیغات سیاسی شکل گرفته حول آن اشاره کرده‌اند که از آن جمله می‌توان به «جونا لندرینگ» مورخ هلندی، «کلائوس گالاس» مورخ آلمانی، پروفسور «ژوزف ویشفر» مورخ آلمانی را نام برد. "متیوس شولز"، مورخ آلمانی هم از جمله افرادی بود که در سال ۲۰۰۸ در مقاله‌ای در مجله اشپیگل آلمان نوشت: «خیرخواهی و سخاوتمندی که در تاریخ به کوروش کبیر نسبت داده شده، تنها یک شوخی فریبنده است. استوانه‌ای که در حال حاضر از آن به‌عنوان نخستین سند حقوق بشر یاد می‌کنند و یک کپی از آن را به‌عنوان نماد حقوق بشر در سازمان ملل متحد قرار داده‌اند چیزی جز یک نماد تبلیغاتی بی‌شرمانه نیست!» به این موضوع چندی بعد توسط روزنامه دیلی تلگراف نیز پرداخته شد و از آن به‌عنوان یک پروپاگاندا نام برده شد. آیا کوروش، ذوالقرنین است؟! یکی از انگاره‌هایی که برای اثرگذاری شخصیت پردازی از کوروش و رواج کوروش ستایی افراطی در جامعه دینی ایران انجام می‌شود، معرفی کردن کوروش به‌عنوان «ذوالقرنین» اشاره شده در قرآن است! این در حالی است که مستمسک اصلی این موضوع نیز احتمالی است که علامه طباطبایی برای این موضوع مطرح کرده است. برخلاف متون تاریخی که هیچ اشاره ای در این باره در آن‌ها وجود ندارد در دوران معاصر، نخستین پژوهشگری که موضوع مطابقت کوروش با ذوالقرنین را پیش کشید سِر سیداحمدخان (1817-1898)، از پیشگامان اصلاحات فرهنگی و بنیان گذار تجدد طلبی اسلامی در هند بود. ابوالکلام آزاد (1888-1958)، وزیر فرهنگ دولت وقت هند، نیز همین نظریه را مطرح و به شکل مبسوط‌تری تبیین کرد. علامه طباطبایی در المیزان، پس از بررسی نظریه ابوالکلام آزاد، که ادعا می‌کند کوروش، پادشاه هخامنشی همان ذوالقرنینِ ستوده شده در قرآن است، هرچند بخشی از ادله را قابل اعتراض دانسته ولی این نظریه را به‌عنوان یک نظر نسبت به مابقی نظرات نسبت به ذوالقرنین قابل قبول تر می‌داند و می‌نویسد: «هر چند بعضی از موارد گفته‌شده خالی از اعتراض نیست، لکن از هر گفتار دیگری انطباقش با آیات قرانی روشن‌تر و قابل قبول‌تر است.» در سال 1354 طی مراسمی در تل‌آویو، دکتر امنون نتصر، استاد دانشگاه عبری بیت‌المقدس، ضمن سخنرانی پیرامون روابط ایران و اسرائیل اظهار داشت: «من شخصاً کوروش کبیر را اولین صهیونیست در تاریخ می‌دانم و اعلامیه کوروش کمتر از اعلامیه بالفور نبوده است.» از سویی طراحی و اجرای جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی در زمان رژیم پهلوی نیز که با مبنا قرار دادن کوروش، سلسله شاهنشاهی را 2500 ساله قلمداد کرده بود نیز از سوی مجامع صهیونیستی صورت گرفت. نظرات تفسیری علامه طباطبایی به‌عنوان یک مفسر قابل توجه است اما از آنجا که اولاً وی یک مفسر بوده و نه یک مورخ و در ثانی خود وی هم با احتمال این نظر را قابل قبول تر دانسته و نه قطعی، نمی‌توان بر اساس آن با قطعیت کوروش را ذوالقرنین دانست. برای رسیدن به قطعیت در این مورد باید تمام برداشت‌های تاریخی از اسناد دسته اول و نه نوشته جات شخصیت‌های هندی که سال‌ها مورد نفوذ انگلستان بوده‌اند و نیز