🔺او می آید
#او_می_آید
#داستان_زندگی_امام_مهدی_عج_
‼️‼️دوستان با کلیک بر روی هشتگ های بالا می تونید قسمت های قبلی را بیابید👆👆 ‼️‼️
👈قسمت بیست و ششم// او را می جوییم
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
سرزمین بحرین گروهی کثیر از شیعیان را در خود جای داده است سال های سال است که پیروان فرقه های مختلف اسلامی با دوستی و برادری در کنار همدیگر زندگی می کنند.
امیر بحرین هر چند شیعه نیست اما به شیعیان آزادی داده است تا پیرو عقیده خودشان باقی بمانند.
اما مکر شیطان و فریب انسان همیشه در تلاش است تا بلکه تفرقه ایجاد کرده و از اختلاف مردم به سود خودش بهره جوید.
امیر بحرین وزیری دارد که از دشمنان سرسخت اهل بیت رسول خدا می باشد و دمی از قصد سوء نسبت به شیعیان غافل نمی ماند.
یکی از روزها وزیری اناری در دست داشته و نزد امیر می آید. او در حالیکه ملتهب و برآشفته است انار را به امیر نشان داده و می گوید:
-قربان این معجزه بزرگ را مشاهده کنید خوب به پوست این انار نگاه کنید و ببینید بر آن چه چیزی نوشته شده است.
امیر بحرین انار را گرفته و آن را مقابل چشمهایش بالا می آورد. نوشته ای عجیب به طور طبیعی بر پوست انار به چشم می خورد:
«لا اله الا الله! محمد رسول الله! ابوبکر و عمر و عثمان و علی خلفاء رسول الله»
نوشته بر پوست انار با حالتی برجسته وجود دارد و گمان نمی رود که ساخته دست انسان باشد.
امیر در حالیکه می کوشد تا بر شگفتی و حیرت خویش غلبه کند به وزیر نگاه می کند:
او هنوز هم ملتهب و سرخ روی می باشد.
امیر در قیدی که برای نشان دادن سنگینی و متانت رفتار دارد شادمانی خود را پنهان می سازد. او هر چند که از دیدن این انار معجزه آسا خوشحال است اما چون به وزیر خودش زیاد هم اطمینان ندارد تصمیم می گیرد تا قضاوتی عجولانه نداشته باشد. پس می پرسد:
-به نظر تو این نوشته ها علامت چیست؟
وزیر در قواره ای از حرکت و سخن که سعی دارد بر امیر اثر مثبت گذارد آهسته قدم زده و می گوید:
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
-این دلیل روشن و برهانی محکم است بر باطل بودن عقیده شیعیان.
امیر سر می جنباند و می گوید:
-تو درباره شیعیان بحرین چه می اندیشی؟
وزیر سعی دارد در این لحظات به خونسردی جواب امیر را بدهد:
-اینها گروهی متعصب هستند و هر دلیلی را انکار می کنند.
امیر می پرسد:
-باید با آنها چه کرد؟
-قربان فرمان صادر کنید که دانشمندان شیعه را حاضر سازند. شما این انار را به ایشان نشان دهید اگر بپذیرند و به مذهب ما در آیند ثواب و پاداش بزرگی نصیب شما خواهد شد.
امیر به سوی تخت خویش رفته و در نشستن روی آن می گوید:
اما آنها هرگز از آیین خویش باز نخواهند گشت.
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
وزیر در مقابل امیر ایستاده و دستهایش را روی شکم قلّاب می کند. بعد با مایه ای از خشم در کلام می گوید:
-اگر آنها بخواهند در گمراهی خودشان باقی بمانند در پیش پای ما سه راه وجود خواهد داشت: آنها باید همانند یهودیان و مسیحیان خواری و خفت را پذیرفته و جزیه بدهند.
راه دوم این است که دلیلی بر ردّ این معجزه بیاورند.
سومین راه این است که شما دستور دهید مردان شیعه را بکشند و زنان و فرزندانشان را اسیر کنند. اموال آنها را هم به غنیمت خواهیم گرفت.
امیر سخن وزیر خویش را پسندیده و دستور می دهد تا دانشمندان شیعه را به حضور فرا خوانند.
وقتی بزرگان شیعه حاضر می شوند امیر با نشان دادن انار به آنها می گوید: این معجزه ای از سوی خداوند است که دلیل بر حقیقت اندیشه ما و باطل بودن عقیده شما می باشد. شما علمای شیعه خوب است که در کار خودتان تامل کرده و عاقبت خویش را تباه نسازید. به راه سعادت و نیکبختی بازگردید و خود را رستگار سازید...
اما اگر چنین نکنید باید همچون کفار جزیه بپردازید وگرنه شما را کشته و زنان و فرزندانتان را اسیر خواهم ساخت.
دانشمندان شیعه مبهوت از مشاهده آن انار عجیب ساکت باقی مانده و هیچ سخنی نمی گویند.
باید حرفی زد هر چه می خواهد باشد. سکوت اینگونه خطرش بسیار زیاد می باشد.
سرانجام یکی از علمای شیعه جلو آمده و می گوید:
-مهلت می خواهیم تا در این کار مشورت کنیم.
امیر می گوید: -موافقم
وزیر که تا کنون ساکت مانده است خطاب به علمای شیعه می گوید:
-بیهوده وقت امیر و خودتان را تلف نکنید این کاری نیست که نیاز به مشورت داشته باشد.
عالم شیعه می گوید: -یک مهلت سه روزه می خواهیم. بدون شک بعد از پایان مهلت ما در اختیار شما خواهیم بود.
امیر می پذیرد.
⏪⏪⏪ ادامه دارد...
برگرفته از کتاب او می آید/ رضا شیرازی/انتشارات پیام آزادی
➖➖➖➖➖➖➖
🌍لبیک یامهدی (عج)🌎
🌸
@labeik_ya_mahdi