📿 عابدي كه گرفتار كيفر مردم شد. 🧜‍♂خداوند در گذشته، دو فرشته فرستاد تا اهل شهري را هلاك كنند، هنگامي كه دو ملك براي انجام مأموريت به آن شهر رسيدند، به مرد عابدي برخوردند كه در دل شب ايستاده و با گريه و زاري عبادت مي كند. 🧜‍♂يكي از فرشته ها به ديگري گفت: اين مرد را مي بيني! كه چگونه گريه و زاري مي كند؟ آيا او را نيز هلاك كنيم؟ 🧜‍♂فرشته ديگري گفت: آري، من مأموريت خويش را انجام مي دهم! 🧜‍♂ملك گفت: من درباره اين مرد بايد دوباره با خداوند مذاكره كنم. پس از بيان حال عابد، خداوند به او وحي فرستاد، اين عابد را نيز با ديگران هلاك كن كه تاكنون به خاطر من، خشم، چهره او را در مقابل گناهكاران دگرگون نساخته است. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•