و من
ایمان دارم همهجا هستی؛
روی گلبرگهای یاس،
ڪنار سجادهی مادربزرگ،
زیر درخت چنار،
بالای ڪوه،
در آسمانها میان ابرها، همهجا.
از رگ گردن نزدیڪتر،
در میان همهٔ امور خیر و شر،
اما...
اما ببخش ڪه گاهی حس میڪنم نیستی؟
حس میڪنم رهایم ڪردهای؟
ڪه من را با حریف قَدَری انداختهای توی رینگ و خودت رفتهای؟
گاهی حس میڪنم ولم ڪردهای به امانِ خودم؟
نڪن جاّنا!
نگذار حس حضورت، در ازدحام دنیایم گم شود، نگذار احساس طفلی را داشته باشم ڪه در خیابان مادرش را گم ڪرده.
دنیا آشفتهبازار مصائب است و من به امان تو محتاجم.
بودنت را دوباره و دوباره به رخ بڪش خدا!
من ایمان دارم بهت .... ایمان دارم ...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•