سعدی یک بیت در «بوستان» دارد که خیلی زیبا است.
سلسلۀ موی دوست حلقۀ دام بلاست
هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجرا است
این شعر خیلی بلند است؛ حالا با این که سعدی خیلی معروف به عرفان نیست و حافظ است که شعرهایش، شعرهای خیلی بلند عرفانی است و سعدی بیشتر در نصیحتها خیلی معروفیت دارد؛ اما انصافاً این جملهاش خیلی بلند است.
سلسلۀ موی دوست حلقۀ دام بلاست: از طرف خداوند متعال رشتهای مثل مو که از بالای سر تا پایین آویزان میشود، از رأس عالم آفرینش از طرف خداوند متعال، رشتهای که اسماء الهی است (که من نمیخواهم تعبیرات عرفا را بگویم)، در عالم پخش شده است که شما باید با این اسماء به خدا برسی، باید این سلسله را، این رشته را، این حبلالله را متصل بشوی و بالا بیایی. منتها آن کسی که میخواهد متصل بشود، هی در بلاها میافتد.
سلسلۀ موی دوست حلقۀ دام بلا است. مثل حلقههای زنجیر، آدم را در بلا میاندازد.
هر که در این حلقه نیست: آن کسی که در این بلاها نمیافتد، اصلاً به آن بالا نمیرسد. فارغ از این ماجراست؛ اصلاً از گود خارج است؛ فارغ از این ماجراست.
واقعاً هم همینطور است.
عالم دنیا، عالم دنیا است؛ سختیها و بلاها عالم دنیا را عالم دنیا کرده و کورۀ امتحان الهی را گرم کرده است.
بله در بهشت، در عالم آخرت هیچ سختی ای نیست؛ هیچ رنج نیست؛ هیچ غصه نیست؛ حتی از امام صادق (علیهالسلام) پرسیدند که: آقا! اگر آن جا کسی قوموخویشی، چیزی داشته باشد که بهشت نیامده باشد، طبیعتاً او غصه میخورد که مثلاً فلان نزدیکش به بهشت نیامده است؛ مثلاً فرزندش؛ همسرش و ... بهشت نیامده است و غصه میخورد.
آقا فرمود: نه، آن جا نسبت به آن فرد به فراموشی میافتد که اصلاً غصه نخورد.
آن جا جای غصه و رنج نیست؛ آن جا هرکسی هر چه بخواهد، برایش فراهم است.
به تعبیر قرآن: «وَ لَهُمْ ما يَشْتَهُونَ» هر چه اشتها کرده است، هر چه دلش بخواهد، برایش فراهم است.
اما آن، عالم بهشت است؛ عالم دنیا که بهشت نیست.
عالم دنیا جلسۀ امتحان بهشت است؛ جلسۀ امتحان غیر از خود بهشت است؛ این جا هنوز جلسۀ امتحان است. طبیعتاً در جایی هم که امتحانداده میشود، سختی هست؛ سر امتحان نشستن سخت است، اضطراب دارد، سختی دارد، مشکل دارد.
مثل یک مسابقه میماند، شما وقتی میخواهید وارد میدان مسابقه بشوید، یک مسابقۀ فوتبال، یک مسابقۀ کشتی، از اول میدانید که در میدان مسابقه لگد خوردن دارد؛ زمینخوردن دارد؛ تنه خوردن دارد؛ زخمیشدن دارد و ای چهبسا سرودست شکستن دارد و اگر آدم آسیبی ببیند، از همان اول میداند که یک امر غیرطبیعی اتفاق نیفتاده است، بازی سر شکستن دارد. میداند که این میدان مسابقه همین است. آنوقت همینجا است که اگر بتواند حریف را رد بکند و یک گل بزند، خیلی لذت دارد؛ وَالّا اگر همه بکشند کنار، دروازهبان هم کنار بکشد، شما بروید گل بزنید که لذتی ندارد؛ در همین مبارزه و سختی و مبارزه کردن و لگد خوردن و تنه خوردن است که اگر آدم به پیروزی برسد، لذت دارد.
عالم دنیا هم همین چیزهایش است که باعث میشود که اگر آدم پیروز بشود، بهشت گیرش بیاید؛ آنوقت خیلی لذت گیرش میآید و آنوقت آن آخرش خیلی شیرین میشود.