🔻 آیا شما این شخص را می‌شناسید؟! 🔸ایشون احمد بیابانی هستند.یکی از گنده لات‌های سه راه ورامین شهرری.پدرش کارگر ساده‌ی کارخانه قند شهر ری بود. 🔹احمد عادت به شراب خوردن داشت،چاقو کشی و دعواهای وحشتناک از کوچکترین هنرهای احمد بود.در یک دعوا ۲۲ شاکی خصوصی داشت! روز ۲۲ بهمن که کلانتری شهرری در آتش سوخت، ایستاده بود و می خندید! می گفت ۷۰ تا پرونده های من سوخت!! 🔸یه روز بچه‌های شهرری دستگیرش می‌کنند و بهش میگن: "تو خجالت نمیکشی؟ جوونای مردم دارن تو جبهه‌ها تیکه پاره میشن اونوقت تو توی تهران داری الواتی میکنی؟!" 🔹احمد به غیرتش برمیخوره به اون پاسدار میگه: "منو آزاد کنید،نامرده اگه کسی فردا نره جبهه!" 🔸فرمانده گردان مالک،آقای راسخ این حرفو میشنوه به احمد میگه: "من فردا ساعت ۶ صبح از میدان شهر ری اعزام میکنم برای جبهه.اگه خیلی مردی ۶صبح اونجا باش." 🔹احمد ساک به دست ۶صبح میدان شهرری بود.رفت جبهه.به گفته‌ی یکی از رزمنده ها احمد متحول شده بود و از خدا خواسته بود اگر بناست شهید بشود پیکرش سالم برنگردد،زیرا بدنش پُر بود از جای چاقو و خالکوبی،میگفت: "این بدن آبروی رزمنده ها را می‌برد." 🔸در یکی از عملیات‌ها که احمد به همراه چند تن از فرمانده ها برای شناسایی منطقه بازی‌دراز رفته بودند گلوله مستقیم تانک به خودروی آنان برخورد می‌کند و بدن احمد در آتش می‌سوزد و به می‌رسد. @fater110