هدایت شده از شهیدخیبر(ابراهیم همت)
. علاقه بین و دوطرفه بود؛ هرچقدر که آقامهدی جانش بود ونیروهایش، بچه ها هم جانشان برای آقامهدی در می آمد. یکی از بچه ها می گفت: من این قدر رو دوست دارم که حتی نمی تونم باحضور او مرتکب بشم. هروقت احساس می کنم که میخوام یه گناهی انجام بدم، میرم از گوشه‌ی چادر یه نگاهی به آقامهدی می کنم ، یا اینکه به یه بهانه ای میرم وباهاش حرف میزنم واین جوری از بیرون میآیم... . . : نمی توانست زنده بماند ص۳۷ . : ترک یک گناه❌ 👉🌻 @lashkar70🍃🌻🍃