کافکا: بیرون چه میبینی؟
+ از پنجرهی پشت سرش به بیرون نگاه میکنم.
درختها، آسمان و قدری ابر را میبینم. و چند پرنده روی شاخههای درخت.
هیچ چیز غیر عادی نیست، درست؟
+درست است.
ولی اگر میدانستی فردا صبح دیگر نمیتوانی اینها را ببینی، همه چیز ناگهان در نظرت جلوه میکرد و ارزشمند میشد، نه؟»
#هاروکی_موراکامی
📕 کافکا در کرانه
🌱