✅برگی از کتاب خشونت اجتماعی از منظر قرآن کریم با رویکرد شبهه پژوهی ص 139-135 🔶نویسنده: علی مدبر 🔶تهیه کننده: پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن کریم ✅شبهه خشونت در رفتار (دعوت و تبلیغ) پیامبر برخی از مسیحیان با تبلیغ در سطح جهانی، اسلام را « دین شمشیر » معرفی کرده‌اند؛ چنان‌که مؤلفان کتاب فرقان الحق (3) در سوره دروغین « سلام » اسلام را دینی معرفی می‌کند که با زور شمشیر پیش رفت: « وَ الَّذِینَ اشْتَرَوا الضَّلالَةَ بِالهُدَی وَ أکْرَهُوا عِبَاَدنَا بِالسَّیْفِ لِیَکْفُرُوا بِالحَقِّ وَ یُؤمِنُوا بِالبَاطِلِ أولَئِکَ هُمْ أعْدَاءُ الدِّینِ القَیِّمِ وَ أعْدَاءُ عِبَادِنَا المُؤمِنِینَ :(4) و کسانی که گمراهی را برای خود خریدند و بندگان ما را با شمشیر مجبور کردند که به حق کفر ورزند و به باطل ایمان آورند، اینان دشمنان دین استوار و دشمنان بندگان مؤمن ما هستند ». نویسنده کتاب حُسن الایجاز که خود را « نصیرالدین حسن الظافر » معرفی کرده، نیز می‌گوید: « مسلمانان دیگران را مجبور کرده‌اند که بر آیین اسلام گردن نهند. آنان صفحه گیتی را از خون رنگین کرده و بلاهای زیادی به وجود آورده‌اند ».(1) 💠این شبهه را در دو سطح اجمالی و تفصیلی و در هر دو سطح از منظر عقلی و نقلی و تاریخی پاسخ می‌دهیم. ✅پاسخ اجمالی الف ) بر پایه تحلیل عقلی اصولاً دعوت و تبلیغ نمی تواند با اکراه و اجبار توأم باشد و ایمان که امری قلبی است، اکراه‌بردار نیست. بر این اساس، دعوت اسلام نیز بر زور و اجبار استوار نبوده و نیست. ب ) از نظر ادله نقلی و آنچه در متن دینی اسلام ( قرآن کریم ) آمده نیز، شیوه‌های دعوت اسلامی عبارت‌اند از « حکمت »، « موعظه » و « جدال احسن » و در هیچ آیه‌ای از قرآن کریم سخن از تحمیل عقیده با زور شمشیر نیامده است. ج ) از منظر تاریخی نیز دعوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله پیراسته از خشونت بود؛ البته اسلام حکم « جهاد فی سبیل الله » دارد و در موارد لزوم از جمله در رفع موانع از تبلیغ و دعوت دینی از شمشیر نیز بهره می‌گیرد و این کمالی برای اسلام است، نه نقص آن. ✅پاسخ تفصیلی الف ) منظر عقلی: عقیده که از « اعمال جوانحی » یعنی کارهایی است که با دل و قلب انسان انجام می‌گیرد، تحمیل پذیر نیست و هیچ‌گاه با فشار و زور نمی توان باور خاصی را برای کسی پدید آورد یا آن را از او گرفت؛ بلکه اگر مقدمات تحقق عقیده‌ای برای شخص حاصل شده باشد، آن باور برای او حاصل می‌شود، وگرنه حاصل نمی‌شود؛ پس با زور، عقیده پدید نمی‌آید. آنچه تحمیل‌پذیر است و می‌توان آدمیان را به آن واداشت، « اعمال جوارحی » است یعنی کار‌هایی که با اندام‌ها و جوارح انجام می‌گیرند؛ مانند گفتن شهادتین ( أشهد أن لا إله إلا الله و أشهد أنّ محمداً رسول‌الله ) که با آن تنها « اسلام » تحقق می‌یابد، نه « ایمان »؛ چنان‌که در قرآن کریم میان این دو تفاوت روشنی نهاده شده است: « قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی قُلُوبِکُمْ وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لایَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمالِکُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ :(1) دسته ای از این اعراب بادیه نشین گفتند ایمان آوردیم. ای پیامبر، به آنان بگو شما ایمان نیاورده اید؛ بلکه بگویید اسلام آوردیم. هنوز ایمان در دل های شما راه نیافته است ». این آیه ضمن پذیرش و اثبات « اسلام » برخی عرب‌های بیابان‌نشین، « ایمان » را از آنان نفی می‌کند و از این نفی و اثبات، فرق میان ایمان و اسلام روشن می‌شود و آن اینکه ایمان حقیقتی است که در دل قرار دارد و نوعی باور است، ولی اسلام کاری زبانی است و همین که آدمی به توحید و نبوت شهادت زبانی داد، چه شهادتش همراه اعتقاد باشد یا نباشد، « مسلمان » شمرده می‌شود .(2) برای مطالعه متن کامل اثر به کتابخوان پژوهان مراجعه نمایید. http://pajoohaan.ir/document/4743