⏹پژوهشی که پیش‌رو دارید در ارتباط با دغدغه‌های یاد شده شکل گرفته است ما در این پژوهش می‌کوشیم نشان دهیم فلسفۀ اسلامی نه شرح و تکرار صرف دستاوردهای فلسفی یونانیان است و نه با معارف و آموزه‌های اسلام ناسازگار است و نه معنایی مشتمل بر ناسازگاری، بلکه فلسفه‌ای است که گرچه مانند همة علومِ مسبوق به سابقه از دستاوردهای پیشینیان بهره برده است؛ اما الهام‌پذیری آن از معارف اسلامی به اندازه‌ای است که آن را از فلسفه‌های دیگر متمایز گرده است. 🔼برای آغاز بحث نخست دربارة فلسفه، اسلام و دانش‌های اسلامی توضیحاتی ارائه کردیم (فصل اوّل). آن گاه دیدگاه‌هایی را بررسی کردیم که به نحوی از انحا اسلامی‌بودن این فلسفه را قبول نداشته‌اند. ◀️این دیدگاه‌ها عبارت‌اند از: یونانی‌بودن این فلسفه، عربی‌بودن این فلسفه، مشتمل بر تناقض‌بودن اصطلاح فلسفۀ اسلامی، ناهماهنگ‌بودن این فلسفه با اسلام (فصل دوّم). به دنبال آن به دیدگاه‌های قائلان به فلسفۀ اسلامی پرداختیم. مباحثی که به عنوان مدافع فلسفۀ اسلامی بررسی شدند، عبارت‌اند از: فلسفۀ اسلامی به معنای فلسفة مسلمانان، فلسفۀ اسلامی به معنای فلسفة مطلوب اسلام، فلسفۀ اسلامی به مثابۀ فلسفه‌ای هماهنگ با اسلام، فلسفۀ اسلامی به مثابۀ فلسفه‌ای که مدافع اسلام است و سر‌انجام فلسفۀ اسلامی به مَثابۀ فلسفه‌ای که از اسلام الهام پذیرفته است (فصل سوّم). ⬇️مهم‌ترین نظریۀ او دربارة اسلامی‌بودن فلسفه نظریة اخیر است. این نظریه بر آن است که سبب اسلامی‌شدن فلسفة موجود تأثیر معارف اسلامی در شکل‌گیری بسیاری از مباحث آن است. به دلیل اهمیت این نظریه، و از‌آنجا‌که بسیاری از منکران فلسفۀ اسلامی، منکر فلسفۀ اسلامی به این معنا هستند، آن را مستقلاً در آخر فصل (فصل چهارم) با تفصیل بیشتری مطرح کردیم و کوشیدیم تأثیر معارف اسلامی را در شکل‌گیری برخی از مباحث برخی از شاخه‌های فلسفه (هستی‌شناسی، خداشناسی، انسان‌شناسی و فلسفۀ سیاسی) نشان دهیم. 🔰برای خرید و مطالعه آنلاین به لینک زیر مراجعه کنید.👇👇👇