🔰در امدی بر انسان گرای در غرب
🔼محمد هادی طلعتی؛ چ1،قم : پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی،1395، 224 صفحه رقعی.
⬅️خلاصه کتاب
اثر حاضر با عنوان درآمدی بر انسانگرایی در غرب به بررسی یکی از نگرشهای پر نفوذ و پردامنه در تاریخ فرهنگ و تمدن مغرب زمین بهویژه از دورۀ رنسانس به این سو پرداخته است.
در یک نگاه کلی اومانیسم یا انسانگرایی در فارسی، نگرشی است که تلاش میکند هر چه بیشتر انسان را در مرکز تأملات خود قرار دهد و اصالت را پیش از هر چیز، به رشد و شکوفایی تواناییهای انسان بدهد. البته باید دانست که این نگرش یک جریان یکنواخت و همگون درطول تاریخ فرهنگ و تمدن و فلسفههای غربی نبوده و فراز و فرودهای بیشماری را بهویژه از دورۀ رنسانس به این سو از سر گذرانیده است.
⏹پژوهش حاضر به روشی توصیفی – تحلیلی کوشیده است که نخستین ریشهها و رگههای انسانگرایی را از دورۀ باستان واکاوی نموده و آن گاه در یک سیر تاریخی شمایی از یک نوع انسانگرایی دینی ذیل عنوان اومانیسم مسیحی شناسایی نموده و درنهایت به بخش عمده این اثر یعنی بررسی اومانیسم از دورۀ رنسانس تا دورۀ معاصر بپردازد و در خلال مباحث مهم ترین مؤلفههای اومانیستی هر دوره را بازتاباند. بدین ترتیب نوشتار پیشرو، در هفت فصل سامان یافته که به منظور شناختی کلی از این اثر در زیر به معرفی اجمالی این فصول میپردازیم:
💠فصل اول: کلیات: در این فصل به معنای اومانیسم و گونههای مختلف آن پرداخته شده است.
🔼فصل دوم: اومانیسم در فلسفههای دوران باستان: تمرکز اصلی در این فصل بر شناسایی ریشههای تاریخی اندیشههای اومانیستی در خلال تفکرات اسطورهای، شک شکاکان و سوفیستها بهویژه پروتاگوراس و درنهایت دوران طلایی یونان و روم باستان مانند اندیشههای فلسفی سقراط، افلاطون، ارسطو و اپیکور بوده است. هرچند بجز پروتاگوراس، اندیشههای اومانیستی این دوره کمرنگ است؛ اما سعی شده تا ویژگیهایی همچون توجه به طبیعت و ارائه تبیینهای علمی متناسب با دیدگاههای علمی آن روزگار با تأکید بر عنصر مشاهده و تجربه و توجه به انسان در مقام فاعلشناسا و ارایۀ نظریات مختلف و پرهیز از تعصب بازنمایانده شود.
⬇️فصل سوم: اومانیسم دینی (مسیحی) در اندیشۀ فیلسوفان قرون وسطا: در این فصل تلاش شده تا امکان دستیابی به نوعی اومانیسم دینی از لابهلای اندیشههای فلسفی دو فیلسوف بزرگ این دوران یعنی اگوستین و توماس آکوئیناس در تقابل با اندیشههای ضد فلسفی قرون اولیه مسیحیت را میسر گرداند. در این فصل عمده توجه به نظریات این دو فیلسوف بر آشتیدادن آموزههای فلسفی افلاطون و ارسطو با تعالیم مسیح و ایمان مسیحی همراه با بازنمایی نوعی اومانیسم دینی در حد امکان بوده است.
⬇️فصل چهارم: اومانیسم دورۀ رنسانس: بررسی دو جنبش مهم کلاسیستی و اومانیستی در این دوران مد نظر این فصل است. از این میان، جنبش اومانیسم که مهمترین ویژگی این دوران را رقم میزند مؤلفههای نوینی را هم در ابعاد فلسفی و هم در بعد اصلاح دین پدید میآورد که اثرات آن تا قرنهای بعد و بعضاً تا به امروز در تاریخ و تمدن غرب ماندگار میشود. مهمترین مؤلفههای اومانیستی که در این فصل بررسی شدهاند از قرار زیر است: تقدّسزدایی از دین، توجه به تحول باطنی و درونی انسانها به جای تأکید برشعائر ظاهری، تلفیق آموزههای اومانیستی با آموزههای الهیات مسیحی، کاستن از نقش مرجعیت کلیسا، شادهسازی متن کتاب مقدّس.
⬅️فصل پنجم: اومانیسم دورۀ مدرن: در این فصل اندیشههای فلسفی نخستین فیلسوفان عقلگرا و تجربهگرا بهویژه بیکن، دکارت، لاک و هیوم مطمحنظر بودهاند. استنتاج اندیشههای اومانیستی از اندیشههای دکارت در این فصل با استناد به نظر برخی اندیشمندان معاصر صورت گرفته که معتقدند دکارت با اثبات من اندیشنده و استنتاج انواع مختلف هستیها (از خدا تا انسانها و جهان) از من اندیشنده به نوعی پایۀ ریز اندیشههای فلسفی اومانیستی بوده است. اما استنباط اندیشههای اومانیستی از خلال اندیشههای فیلسوفان تجربهگرا بهویژه با رویکرد تجربی و حذف عناصر ماوراء طبیعی از مقوله شناخت – که با مذاق اومانیسم سکولار دورۀ معاصر سازگار است – در این فصل سهلتر صورت گرفته است.
▶️فصل ششم: اومانیسم در عصر روشنگری: در این فصل تمرکز اصلی بر اندیشههای اومانیستی کانت است که در سه ساحت معرفتشناسی، اخلاق و دین واکاوی شده است.