چند روز قبل، پیش از اینکه هواپیمای اوکراینی سقوط کند و بحث سر آن بالا بگیرد، شب هنگام در ماشین، رادیو روشن بود و سخنرانی ای از شهید سید عباس موسوی دبیرکل سابق حزب‌الله پخش می شد. داشت می‌گفت باید به خدا ایمان داشت نه به قدرت و امکانات خودمان. در جنگ حنین مسلمانان به قدرت خود فریفته شدند و در اول شکست خوردند. وقتی خود را ناتوان دیدند و دست به دامن خدا بردند، یاری خدا آنان را به پیروزی رساند. آن شب فکر می‌کردم اگر ما به موشک و تجهیزات خود فریفته شویم، در برابر جبهه دشمن پیروز نخواهیم شد. چون معادلات، بر اساس مادیات و قدرت و امکانات مادی پیش خواهد رفت. ماجرای هواپیما نشان داد ما راه را اشتباه رفته‌ایم. تکیه بر امکانات مادی خریداری شده از دیگران. در حالیکه موشکهای ایرانی را کسانی طراحی کرده و ساختند که راهشان را درست رفتند. با وضو و توکل جلو رفتند نه با حساب و کتاب دنیایی و درخواست حقوق و مزایا و غیره. یک عده پس از ماجرای هواپیما، بسرعت نظریه خودشان کشتند را مطرح کردند و کم کم کانالهای مختلف ضد انقلاب، خوراک لازم برای مدارک و مستندات را به آنها دادند. خیلی ها هم چون همیشه شبکه های ضد انقلاب به دروغ و دغل متوسل می شده تا نظام ایران را جنایتکار نشان دهد، با قاطعیت گفتند دروغ است و هواپیما خودش سقوط کرده. دیشب که با برخی دوستان نشسته بودیم یکی از آنها که اطلاعات بالایی در مورد هوانوردی و هواپیما دارد خیلی منطقی نظریه های مختلف را ذکر کرد و نظریه خرابکاری را هم مطرح کرد. چه با دستکاری در هواپیما و چه با پهپاد انتحاری. هر چه بود گذشت، اما مثل همیشه سوالهای بی جواب زیادی باقی ماند. اگر ما شبکه پدافندی یکپارچه داریم، مگر می‌شود ناگهان در وسط مملکت چیزی رصد شود که از لب مرز تا آنجا پنهان مانده باشد؟ مگر نمی‌گوییم رادار کیهانی داریم که تا ۲۰۰۰ کیلومتر خارج کشور را رصد می‌کند؟ مگر قبل شلیک نباید هشدار داد؟ این حکایت تلخ هم می‌گذرد، اما روسیاهی اش می‌ماند برای کسانی که تا کنون برای مردم و شهدای کشور همدردی و دلسوزی نکرده بودند و ناگهان دلسوز مردم شدند. @LIBANIRAN