علی رفت، علی از این جهان رفت، از میان این مردم بی‌مقدار نمک‌نشناس و این جماعت شبه مرد نامرد دنیاپرست، از میان اینان که عدالت را به پر کردن کیسه و شکمبه خود می‌دانستند و می‌خواستند. از میان کسانی که یارانی بودند مایهٔ ننگ و ذلت امیرشان، یارانی بس ترسو و متفرق، که از سایهٔ لشکر دشمن چون سوسمار و کفتار به لانه و حفره خود می‌خزیدند و می‌رمیدند، چونان لباس نخ‌نماشده و اشتر جوان کوهان ساییده مدارایشان می‌کرد مباد برای رفو و جمع پراکندگی‌شان از سویی بکشد و از سوی دیگر گروه گردآمده فراری و متفرق شوند. مباد باری از مسؤولیت بر دوششان گذارد که آن را بر زمین زنند. آنان که در غصب خلافت هیچ کاری نکردند و ندای فاطمه دختر پیامبر را شنیدند و پاسخ نگفتند، چون دنیایشان ملاک بود، آنان که شکستن پهلوی دردانهٔ رسول خدا و مادر دو ریحانه پیامبر را دیدند و دم فروبستند و یاری و همراه‌شان جز زخم زبان و دوری و خذلان نبود. آنان که در بزم‌گاه دنیایی بسیار و چشم‌گیر بودند و در کارزار رزم زیر پرچم بس اندک. آنان که چونان چوب تیری بودند بی‌پیکان و بی‌سوفار، نه شتابی برای رفتن به دل دشمن داشتند و نه قدرت شکافی در قلبش، تکه چوبی بی خاصیت که پرتاب‌کننده و تیرانداز را ناکام می‌گذارند. علی از میان این مردم رفت، مردمانی که باعث شدند امیر مؤمنان نفرینی که بر ایشان کرد فقدان خودش و گرفته شدن نعمت وجودش از ایشان باشد، خدایا به جای من بدتر از منی برایشان نصیب کن، و برای من به جای ایشان بهتری ده. خدایا مرا از ایشان بگیر، آنان از من دل‌زده‌اند و من از ایشان دل‌خسته و رنجور. این جماعت مایهٔ ملالند و حرف‌نشنو، این‌ها مرا برای دنیای خود می‌خواهند، حال آن‌که من ایشان را برای خدا و آخرت می‌خواستم. علی از میان این جماعت رفت، اما بدیشان گفت که فردا خواهید شناخت که من که بودم، روزهای نبود من شما را با من بیشتر آشنا خواهد کرد، این شما و این وحشت دنیای بی‌علی.. علی آن‌قدر بزرگ بود و در فکر هدایت مردمی این‌چنین ناسپاس که در لحظات آخر نیز فرمود، من دیروز همراه شما بودم، امروز مایهٔ عبرت شما هستم و فردا شما را ترک خواهم کرد، من همسایه‌ای بودم که با بدنم کنارتان بودم و فردا پیکری بی‌جان خواهم بود، بی‌حرکت و ساکن و ساکت، تا این خاموشی و آرامی پند و وعظی برایتان باشد. علی از رفتن خود نیز برای هدایت مردم و بیدار کردن خفتگان و غفلت‌زدگان و موعظهٔ مردمان بهره برد. او براستی هادی امت بود، و امت پیامبر براستی در حق خاندان پاک او و عترت او که عدل قرآن بودند و قرآن ناطق و هادیان به حق، این امت حق ایشان را نشناختند و حرمت ایشان را نداشتند و سفارش ایشان را نشنیدند و عمل نکردند که برعکس بد کردند و حرمت شکستند و یاری نکردند و بر این ستم و ظلم و حق‌خوری هم‌داستان و هم‌دستان شدند... اللهم العن قتلة أمير المؤمنين ........................................... ع. ا. ف. @literature_ut