دهند؟
5- اعجاز قرآن از نظر اخبار غيبى: آن واقعههايى كه در حين نزول قرآن با فكر بشرى درستى و نادرستى آن معلوم نبود در قرآن مطرح شده به طورىكه بشر پس از سالها به درستى آن پىبرده است مثل: پيشبينى غلبهى روم بر ايران در شرايطى كه در آن زمان چنين غلبهاى به ذهنها هم خطور نمىكرد.[4] حفريات باستانشناسان، كه پس از سالها داستان حضرت يوسف و طوفان حضرت نوح و قوم سبأ را تأييد كرد. و يا اينكه قرآن براى فلك، مدار قائل است، برعكسِ پيشينيان كه فلك را جسم مدورى مى دانستند كه ستارگان در آن ميخكوب شدهاند ولى بعدها معلوم شد كه ستارهها داراى مدار هستند و در مدار خود در گردشاند.
6- اعجاز قرآن از نظر وسعت معارف و پهناورى مطلب: از طريق كسى كه برترى فوق العادهاى از نظر اطلاعات نسبت به ديگران نداشت و در محيطى آنچنان محدود زندگى مىكرد كه مثال زدنى است و از آن طرف ثلث آخر عمرش تماماً مشغول جنگ با دشمنان دين بود، چنين قرآنى با اين وسعتِ علمى و دقت روحى مطرح شود حكايت از آن دارد كه از طرف خداى حكيم و عليم بر او نازل شده است.
دكتر واگليرى مىگويد: «كتاب آسمانى اسلام نمونه اى از اعجاز است ... قرآن كتابى است كه نمىتوان از آن تقليد كرد ... چطور ممكن است اين كتابِ اعجاز آميز كار محمد باشد؟ در صورتى كه او يك نفر عرب درس ناخوانده بوده است ... ما در اين كتاب مخزنها و ذخايرى از دانش مىبينيم كه مافوق استعداد و ظرفيت با هوشترين اشخاص و بزرگترين فيلسوفان و قوىترين رجال سياست است».[5]
قرائنى كه انديشه را بر صدق گفتار نبى مى كشاند
علاوه برمطالب فوق در مورد خود قرآن كه دليل است برمعجزه بودن آن، توجه به شخصيت پيامبر (ص) نيز انديشه را به حقانيت شخص نبى مىكشاند كه موارد زير از اين نوع مىباشد:
1- محيط دعوت: انديشه نمىپذيرد كه انسانى درس نخوانده در محيطى چنان عقب افتاده از تمدن و آلوده به پائينترين خرافات جاهلى، بدون ارتباط با خالقِ عليمِ هستى، چنين معارفى را ارائه دهد.
2- سابقهى تاريخى و خصوصيات اخلاقى: 40 سال در محيطى زندگىكردن كه كوچكترين خطاى اخلاقى نمايان مىشود و در عين حال هيچ نقطه ضعفى نداشتن، به طورى كه او را «امين» لقب دادند و حتى در اتهاماتِ بعد از بعثت او را «ساحر» و «شاعر» و «مجنون» خواندند، ولى به جهت نوع عملكردش هرگز جامعه اتهام اخلاقى را نسبت به شخصيت او نمىپذيرفت، چگونه انديشه مىپذيرد چنين انسان پاكى يك مرتبه دروغى به اين بزرگى بگويد و 23 سال هم همهى زندگيش را بر سر اين دروغ بگذارد و با آن همه مشكلات يك لحظه هم عقبنشينى نكند؟
3- محتواى مكتب و دعوت: مكتبى كه محور فكرى خود را «توحيد» قرار داده و آن را چون خونى در رگ جامعه جارى ساخته و مدعى است هيچكس جز خدا نجاتدهندهى انسانها نيست و آورندهى آن مكتب براى خود هيچ ادعايى جز بندگى خداى واحد ندارد و اجازهى هيچ غلوّى را در مورد خود نمىدهد و مردم را به سوى خدا دعوت مىكند و بندگى غير خدا را بدترين گناه مىداند و در جامعهى طبقاتى آن روز شعار برادرى مىدهد و محيط كينه و جهل را به محيط برادرى و دانش تبديل مىكند، چگونه انديشه مىپذيرد چنين مكتبى آورندهاش يك دروغ پرداز نابغه باشد و بدون ارتباط با غيب مطلق چنين مكتبى را ارائه دهد، بايد يا او پيامبر باشد و يا دغلكار، و چنين حركات و كلماتى هرگز از يك انسان دغلكار صادر نمىشود كه براى خود در دينى كه آورده هيچ سهمى نخواهد و تماماً خود را نفى كند.
4- تأثير دعوت پيامبر در محيط: رسول خدا (ص) در طى 23 سال از قومى متروك كه ارزش استعمارشدن توسط دو قدرت ايران و روم را هم نداشت تمدنى شگرف بهوجود آورد به طورى كه جهانِ آن روز در قبضهى مستقيم يا غير مستقيم آن دعوت قرار گرفت و به اين دليل انسان انديشمند نمىپذيرد بدون تأثير خالق هستى بر قلب ملت ها چنين تأثيرى ممكن باشد، به اين معنى كه بايد همان خالق روح و قلب انسان، آورندهى اصلى اين مكتب باشد كه بين محتواى كتاب الهى و قلب انسانها اينچنين هماهنگى حاكم است. يكى از دانشمندان هندى مىگويد: كشور هندوستان با اينهمه پندهاى حكيمانه كه از بزرگان دين هندو به ما داده شده، هنوز دچار شرابخوارى و استعمال مسكرات است، اما محمد همين كه شراب را حرام كرد پيروان او هركجا خُم شراب را ديدند شكستند و همه از شرابخوارى دست برداشتند.[6]
5- وسايل نيل به هدف: رسول خدا (ص) از طريق دستورات اخلاقى كه در آن دستورات هيچ انسانى بىدليل تحقير نشود هدفش را پيش مىبرد، قرآن مىفرمايد: «وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى»[7] كارهاى ناشايستِ هيچ قومى، شما را به مقابلهاى ناشايست وا ندارد، عدالت پيشه كنيد كه اين به تقوى نزديكتر است. و لذا پيامبر اسلام هرگز براى اهداف خود از وسايل نامشروع و يا جهل مردم استفاده نكرد، حتى در مرگ فرزندشان كه مصادف با خ