آنالوطیقا
#الکبری_فی_المنطق جلسه: ۵ موضوع: معرف و حجت / دلالت تاریخ:
جلسه ۵ مقدمه: منطقی را که ارسطو نگاشت بر هشت فن بود و نقل شده که بعد از ارسطو، فرفریوس آمد و فن مدخل را به این هشت فن اضافه کرد و منطق به صورت نُه بخشی نگاشته شد. ابن سینا نیز در کتاب (الشفاء) خود، مانند گذشتگان عمل و منطق را نُه بخشی بیان کرده است اما در کتاب (اشارات و تنبیهات)، منطق را به دو بخش تصور و تصدیق تقسیم کرده است. علماء منطقی، تصورات مرتبه ای که به تصور دیگری موصِل شود، معرِّف گویند و به تصدیقات مرتبه ای را که به تصدیق دیگری موصِل شوند، حجت و دلیل گویند. دقت در واژگان: گاهی فن به معنای علم می آید و برعکس. «تصدیقات مرتبه» اشاره به هیئت و ترتیب صواب دارد. «حجت» در لغت به معنای غلبه بر خصم ولی در اصطلاح به معلومات تصدیقی که موجب کشف یک مجهول تصدیقی و اسقاط خصم است را گویند. «حجت»: از این روی حجت منطقی را حجت نامیده اند، زیرا نتیجه آن، غلبه بر خصم است. (تسمیة الشیء بمسبَّبه) فصل بعدی منطقی را بند بحث لفظ نیست * لیک بحث لفظ او را عارضیست هدف اصلی منطق، بحث از معنا است اما از آن روی که لفظ و معنا با یکدیگر ارتباط تنگاتنگی دارند، منطقی بحث از الفاظ را به میان می آورد. تعریف دال و مدلول و دلالت: یعنی شیء به حیثیت و حالتی باشد که از علم به آن، علم به شیء دیگر به وجود آید. شیء نخست را (دال) و شیء دیگر را (مدلول) می نامند. و ارتباط میان این دو را (دلالت) می گویند. اقسام دلالت: دلالت به جهت سبب (عقل، طبع و وضع) به سه قسم تقسیم می شود. توضیح: مَقسَم: دلالت / قِسم: عقلیه، طبعیه و وضعیه / وجه تقسیم: به لحاظ سبب بودن. هر یک از این سه دسته دلالت به دو قسم لفظیه و غیر لفظیه تقسیم می شود پس دلالت می شود شش قسم: 1.دلالت وضعیه لفظیه 2. دلالت وضعیه غیرلفظیه 3. دلالت عقلیه لفظیه 4. دلالت عقلیه غیر لفظیه 5. دلالت طبعیه لفظیه 6 دلالت طبعیه غیر لفظیه (ششمی را همه مناطقه قبول ندارند و دلالت طبعیه را منحصر در طبعیه می دانند) الف. وضع به معنای عام، تخصیص شیءای به شیء دیگر، گویند و وضع به معنای خاص صورت، تخصیص لفظی را بر معنایی، گویند. أقسام دلالت وضعیه: أ. وضعیه لفظیه: أ. مطابقیه: هنگامی که لفظ به تمام معنای موضوع له خود، دلالت کند. مثال: لفظ انسان بر معنای حیوان ناطق نکته: لفظ، مستقیمان دلالت بر مدلول خارجی ندارد، بلکه به مدلول لفظ، در ظرف ذهن است. مثال: لفظ زید، دلالت بر معنای زید می کند نه بر وجود خارجی آن. ب. تضمنیه: هنگامی که لفظ فقط بر جزئی از معنای موضوع له خود، دلالت کند. مثال: دلالت لفظ انسان بر فقط حیوان یا فقط ناطق. ت. التزامیه: هنگامی که لفظ بر معنایی در خارج از موضوع له خود، دلالت کند. مثال: دلالت لفظ انسان بر عالم بودن. ب. وضعیه غیر لفظیه: مانند: خطوط و عقود و اشارات و نصب باء. دلالت عقلیه: أ. لفظیه: دلالت لفظ تق تق بر شخص پشت در ب. غیر لفظیه: دلالت مصنوع بر صانع تاء. دلالت طبعیه: أ. لفظیه: دلالت اح اح بر بیماری ب. غیر لفظیه: دلالت سرخی صورت بر خجالت کشیدن. نکات: أ. دلالت لفظ بر معنی ذاتی نیست بلکه وضعی است. یعنی به سبب وضع، لفظ دلالت دارد بر معنا ب. چرا مانند لفظ، معنی به چند قسم تقسیم نمی شود؟ جواب: معنی نیز دارای تقسیم هایی است. مثلا تقسیم معنی به تصور و تصدیق در این جا مقسم تقسیم به سه قسم دلالت (تطابقی، تضمنی، التزامی)، لفظ است لذا لفظ را به این سه تقسیم کرده ایم نه معنی را و گفته ایم دلالت لفظ یا تطابقی است یا تضمنی یا التزامی.