🔴 تشرف آیت الله شیخ اسماعیل نمازی خدمت آقا امام زمان عج...
(قسمت دوم)
🔵اصغرآقا تصمیم خود را گرفت و گفت: به اندازه کافی آب و بنزین داریم و میتوانیم از یک راه فرعی خود را به جلوی کاروان برسانیم.
🔹او از کاروان جدا شد و در بیابان به راه افتاد و پس از طیّ مسافتی طولانی راه را گم کرد و نتوانست خود را به کاروان برساند.
کم کم شب هم فرا رسید. ما با داد و فریاد از او خواستیم که ماشین را متوقف کند تا نماز بخوانیم.
♦️وقتی از ماشین پیاده شدم؛ فهمیدم که راه زیادی را به اشتباه آمدهایم‼️
🔹به همین خاطر به راننده گفتم: «امشب را همینجا بیتوته میکنیم و فردا صبح از همان راهی که آمدهایم، باز میگردیم».
🔹فردا صبح سوار شدیم تا از همان راه دیروزی برگردیم اما نتوانستیم راهِ بازگشت را پیدا کنیم.
جهتهای متعددّی را چند فرسخ، چند فرسخ پیمودیم و سرانجام ره به جایی نبردیم و دوباره شب فرا رسید.
🔴فردا صبح روز سوم، آب و بنزین هم تمام شد.
☑️همه وحشت زده و ناامید شده بودیم.
من به عنوان روحانی کاروان گفتم: «این اصغرآقا بود که ما را به اینجا کشانید و گناه بزرگی را انجام داد. اما چارهای هم نیست،
🌟بیاید همگی به امام زمان(عج) متوسّل شویم. اگر آن بزرگوار ما را از این بیابان هلاکت نجات بخشید، زهی سعادت و خوشبختی، اما اگر به فریاد ما نرسد
همگی در این بیابان مُرده، طعمه حیوانات خواهیم شد..
🔴بیایید قبل از آن که بی حال شده و دست و پایمان بیرمق بیفتد،
هر کس برای خود گودالی حفر کند و در آن گودال برود
🍃که اگر مرگ به سراغ ما آمد، در آن گودالها جان بدهیم و حداقل بدن ما طعمه حیوانات نشود
🌪و با گذشت زمان، باد وزیده و شنها را روی ما بریزد و در زیر شنها مدفون شویم...
✍ادامه دارد...
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج ⤵️⤵️
🥀
کانال؛لطفابرای فرج دعاکنید 🥀