معرفی شهدا🍁🍁 او توضیح می‌دهد که پدر و عموی احسان نیز هر دو مکانیکی داشتند و دست به آچار بودند، این ماجرا سبب شده بود او با علاقه این رشته را انتخاب کند. هم‌کلاسی شهید قدبیگی تصریح می‌کند: «او بی‌نهایت بامرام بود و طوری رفتار می‌کرد که دوستانش را راضی نگه دارد. کار برایش عار نبود. در برهه‌ای در یکی از شرکت‌هایی که کار تعمیر و نگهداری آسانسور را انجام می‌دهد، مشغول به کار بود. نمی‌دانستم که به استخدام وزارت دفاع درآمده است. البته در دوران سربازی هم در نیروی دریایی مشغول به خدمت بود.» یک همکلاسی و همکار علی جهانگیری یکی دیگر از دوستان احسان قدبیگی است که رفیق خوابگاه و دانشگاه او بوده است، از آشنایی‌اش با احسان می‌گوید: «سال ۹۱ بود که من برق قبول شدم و احسان مکانیک می‌خواند. اما دو سه ماه بعد من تغییر رشته دادم و رشته مکانیک را انتخاب کردم. من درسم خوب بود و برای بچه‌ها رفع اشکال می‌کردم. یک روز دوست مشترک‌مان با احسان به اتاق ما آمد تا رفع اشکال کند و از همان زمان من وارد اکیپ ۶ نفره بچه‌های مکانیک شدم.» از همان زمان دوستی‌هایمان شروع شد. سال ۹۴ با احسان هم‌اتاقی شدیم و تا پایان دانشگاه با هم بودم. بعد از درس هم من درس می‌خواندم و احسان در تهران سربازی می‌رفت، برای همین با هم همخانه شدیم و خانه‌ای در خیابان جیحون رهن کردیم تا بتوانیم به کارهایمان برسیم.» او ادامه می‌دهد: «احسان در کنار سربازی کار هم می‌کرد. ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]