نور زرد بیحال از چپم از پنجرهای گرد و غبار نگرفته پاشیده روی صفحه کلیدم. عین خودم دمغ! کجاست آن یوسف فاطمه! کجاست آن باقی نور! مگر نگفتید چپ و راست عالم را سیر کنیم؟! خب که چی!؟ چیزی ندارد این عالم. منظورتان این بود که دنیا پوک است. ما گرفتیم قصه را؟! از غرب و شرق که بیاییم میرسیم به خاورمیانه. به مسجدالاقصی! دنیا اندازه گرسنههای غزه غذا ندارد. اندازه یتیمهایش گرمای محبت. اندازه مریضهایش دوا و درمان. ای درمان دردهای دنیا و عقبی! ای صاحب عصای موسی ببین که موسویان بیدین با سرزمین مقدس چه خونبازی راهانداختهاند. بیاور آن کسای محمد را که از بس حدیثش را خواندهایم دلمان آب شده. آن تکه از خمار مادرت فاطمه س را بیاور که ببندیم سربند علمها! که حبیب خدا هر جا که کم میآورد دست به دامن عفاف دخترش میشد. ببخشید آقا! سنگینی این بار دست خودتان را میبوسد...
🆔
@dorje_del