‏بابام حالش خراب شد. زنگ زدم اورژانس و اومدن بالاسرش. دیدم مامانم یه گوشه کِز کرده. رفتم گفتم: خوب میشه. با بغض نگام کرد و گفت: با کفش اومدن داخل، فرشا رو تازه شسته بودیم😂😂😂😂🤣🤣😅😁😃😃