💠 نهج البلاغه و مسئله عدالت
#بخش_سوم
🔺در ادامه دیانی اظهار کرد: این مساله را ذیل بحث و نسبت عدالت و کارآمدی میبرم. در فصل بنی امیه هم این بحث را داشتیم که این رویکرد حضرت امیر(ع) در دوره خلافت و حکمرانی مشکلات فراوانی را برای حضرت ایجاد می کند و ما در یک سری از شاخص ها می بینیم که با افت مواجه شدند در حالی که رقیب در همان زمان دارد منابع اقتصادی سرشاری از فتوحات و منابع دیگر پیدا می کند. آیا منطق اموی که این کارآمدی را بر عدالت ترجیح می دهد منطق درست تری نیست و آیا آنچه که حضرت امیر(ع) دنبال آن بود با این مشکلات اقتصادی که برای جامعه ایجاد شد ضررش به خود مردم نرسید؟
در ادامه دیانی تصریح کرد: با وجود بسیاری از مشکلات و پایین آمدن برخی از شاخص ها، تهدیدها و کمبود در منابع مالی برای حضرت امیر(ع)، فقر در دوره حضرت کاهش می یابد.
قنبریان پاسخ داد: فقر اصلا از بین رفت، لا اقل در دوره آخر بعد از حکمیت و نهروان که شش شورش انجام شد و فقط کوفه ماند بود فقر از بین رفت. یک گزارش از این دوره داریم که حضرت می فرماید: هیچ کسی در کوفه صبح نمیکند مگر در نعمت است. همچنین می فرماید: پایین ترین طبقه آنها نان گندم می خورد، سایبان دارد و از آب فرات می خورد.
وی ادامه داد: پس حضرت فقر را به عنوان قدم اول عدالت از بین برده و در مقابل آن محدودیتها برای اقتصاد، سراغ عدالت تخصیصی برای منابع آمده به این معنا که آن منابع را احیا کرده است. پس ما کارآمدی را درون عدالت صاحب نهج البلاغه می بینیم. برای مثال در نامه ۵۳ به مالک اشتر صراحتا می فرماید: «آبادانی زمین را از خراج مقدم بدار.» این یعنی سیاست اصلی اقتصادی ات آباد کردن زمین باشد، چراکه مالیات بدون آبادی زمین به دست نمی آید. آن حضرت تولید ثروت را جزو آرمان خود قرار می دهد. بنابراین دوگانه عدالت و کارآمدی در جنگ با هم نیستند.
قنبریان در پاسخ اظهار کرد: این دست غیبی آدام اسمیتی عمل نمی کند. اگر قرار بود درست شود تا الان رفع شده بود. مقام معظم رهبری سال ۱۳۷۵ به خوزستان می روند و ۸۰۰ هزار هکتار تخصیص به کشاورزی می دهند، ۲۵ سال میگذرد و این مقدار زیر آب می رود و نهایتا ۳۰۰ هزار هکتار محقق می شود. این یعنی آباد نکردن زمین که بیکاری و فقر را درست کرد. اما چگونه است که فرد ثروتمندی شهرکی در مشهد می سازد و همه کارهایش سریع انجام می شود؟
🔺دیانی در ادامه اظهار کرد: من می گویم اگر یک حاکم، یک فعال اقتصادی، یک سیاست گذار، اگر تعلق قلبی و ایمانی خود را از امیرالمومنین(ع) بردارد، این الگو را نزد خود بگذارد شاید نپسندد و بگوید آن الگوی اموی بهتر است که با حدی از فساد کنار بیاییم، در واقع برخی از مسایل فسادزا را به عنوان بخشی از درآمد حفظ کند. چه چیزی (به جز) باور ایمانی به حضرت امیر(ع) ما را قانع میکند که این الگوی صحیحی است؟
دیانی ادامه داد: چه چیزی است که ما را قانع می کند که پای این مشکلات بایستیم ولو اینکه خواص از ما زده شوند، نخبگان سر ناسازگاری با ما بگذارند؟
این پژوهشگر گفت: نکته بعد تعارض منافعی است که امکان دارد در قسمت دولت با بازار و چه خود بازار شکل بگیرد، اگر خودش چاره ای نکند هم کارآمدی آسیب می بیند و هم عدالت. نمونه تاریخی برای این مساله داریم که مرحوم نراقی و صاحب جواهر بر اساس این مساله فتوا دادند که: عدالت نمیورزد یک والی که خود اهل تجارت در رعیت اش باشد.
وی گفت: بنابراین به لحاظ اقتصاد سیاسی حضرت امیر(ع) مراقبت می کرد. در دوره خلیفه قبل چنین نبود. حضرت توجه به اقتصاد سیاسی داشت. آن حضرت زمانی که خودش خلیفه شد هیچ از بیتالمال دریافت نمی کند و اصلا حقوق نمیگرفته است. پس بازار باید بازار باشد.
وی تصریح کرد: من چند سیاست در عدالت اقتصادی حضرت نوشته ام، نخست اینکه تقسیم منابع ثروت را بر تقسیم درآمدها مقدم می کند، یعنی به جای اینکه فقط زکات بگیرد و آن را بازتولید کند منابع اصلی ثروت را تقسیم می کند. برای مثال در خطبه بحث نگهداشت در پرداخت به این معنا که او را نگه داریم که رشوه نگیرد،وقتی می فرماید: اگر مهریه زنان تان باشد من بر می گردانم منظور زمین و شتر و... است. البته زکات هم جای خودش را داشت. برای مثال در حال حاضر چند درصد منابع ما به عنوان انفال تولید ثروت کرده است و آن مقداری که هست چگونه تقسیم شده است؟
قنبریان افزود: دومین موضوع بحث تساوی بیت المال است. این بیت المال همان عایدی ها از جزیه و خراج است. این حقوق کارمندان نیست بلکه همان چیزی است که به آن امروز یارانه می گوییم. ماجراهای فراوانی در این مورد داریم. تقسیم مساوی صورت می گرفته است. سیاست بعدی حضرت در نظام حقوق و پرداخت است، شهید مطهری چهارگانه ای را در این مورد طرح می کند: که هر قانونی باید مبنی بر عدالتی باشد، هیچ قانونی قانون نمی شود مگر آنکه عادلانه باشد و... پس نباید معیشت را تبدیل به یک نظام امتیاز کرد.
☑️
@m_ghanbarian