پدࢪشھید: «وقتے بابڪ مےخواست بره سوریہ من گفتم ڪہ بابڪ دیگہ برنمی‌گرده بابڪ شھید میشہ... او مےگوید: موقـع خداحافظے نای بلند شدن نداشتم.. من و بابڪ با چشم هایمان از همدیگر خداحافظے ڪردیم ومن از پشت سر پسرم را یڪ دل سیر نگاه ڪردم... خواهرش مےگوید: وقتے بابڪ سوار ماشین شد و رفت من و مادرم خیلے گریہ مےڪردیم ڪہ دیدیم بابڪ برگشت و گفت: خواهش مےڪنم گریہ نڪنید این جوری اشڪ‌هاتون همیشہ جلوی چشمامہ.. بابڪ‌سہ بار و رفت و برگشت و دفعہ چھارم ما رو خنداند و رفت.. 🔰 نشر دهید و همراه ما باشید 🕊گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی🕊 ━⊰🍃کانال کمیل🍃⊱━ درایتا👇 👉https://eitaa.com/m_kanalekomeil  گروه۱ واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df گروه۲واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM ╰━═🇮🇷━⊰🍃❤️🍃⊱━🇮🇷═━╯