و ما ادراک ما سبزوار... هیچ تحلیل منضبط و مشخصی از سبزوار نداشتم، فقط سال پیشین یک جلسه بابت بزرگداشت مادران شهداء، میهمان شهر سبزوار بودم، یک همنشینی چند ساعته و تمام... 🔸 همان شب که وعده دهه سوم محرم را دادم، نگران بودم، این نگرانی که از عدم شناخت نشأت می‌گرفت بارها مجابم کرد عذر و بهانه‌ای بتراشم و سفر را لغو کنم، اما حقیقتا خجالت مانعم شد... 😔نهایتا دل به دریا زدم و راهی دیار سربداران شدم... 🕌سبزوار حقیقتا مهد تمدن شیعی فلات مرکزی ایران است، هنوز بوی معطر خون شهدای در آن به مشام می‌رسد، بوی اولین نسخه‌ی شهید اول که برای شیعیان نوشت تا مبنای قانون و حقوقشان شود... 🌾بیهق ، سرزمینی که یقین داری ، دیوارهای کهنه مسجد جامع آن، تنه درختان سالخورده آن را تنها سرانگشتان شیعیان لمس کرده، و گندم ان را جز محب امیرالمومنین علیه السلام نخورده، سرزمینی که تشیع آن به هزاره پیش بازمی‌گردد، شاید همدوش ... 🕯و چه مردمان روشن ضمیری، و چه قلب‌های پر از خلوص و محبتی به علیهم السلام... 🔹به گمانم یکی از صحنه‌های شیرینی که در آخرین مرور پیش از جان سپردن خواهم دید، این تصویر است، صحنه‌ی کنار هم ایستادن خادمین هیئت در ، در کنار منبری که روزی بر آن خطیب شهیر، تکیه زده ... 🙏از همه ممنونم ، از همه شما... دل ما که هنوز چیزی نگذشته تنگ شده... 🤲خدایا یارتان، دعای علی علیه السلام همراهتان...