دیروز در سخنرانی رهبری در میانهٔ شعارها، ناخودآگاه فهمیدم که مرگ بر اسرائیل را انگار داریم واقعیتر از قبل و از عمقجان فریاد میکشیم؛ علت شاید این باشد که از هفت اکتبر، نقاب از چهره اسرائیل افتاده و رذالتاش صریح و عیان شده؛ اولین بار که بیمارستانی را زدند، سعی کردند مسئولیتاش را متوجه حماس کنند، حالا اما هر روز بیمارستانی را میزنند و صریحا گردن میگیرند. به سفارتی که طبق قواعد، مصونیت دیپلماتیک دارد حمله نظامی میکنند و گردن هم میگیرند. نیروهای سازمان ملل را میکشند. فرزندان و نوههای فرماندهان حماس را ترور میکنند تا آسیب روانی به آنها بزنند؛ و حالا بر خلاف تمام چهل سال گذشته که مزورانه مدعی بودند که ما دوستدار مردم ایران هستیم و فقط با حکومتش مشکل داریم، آخرین نقاب را هم از چهره انداخته و علنا شهروندان و مردم ایران، و نه حکومت را، تهدید به حمله اتمی و نابودی و قتل عام میکنند. حمله اتمی به مناطق مسکونی؛ ایران چهل سال پیش جسورانه فریاد زد که «پادشاه لخت است»، و حالا تمام جهان، چهره عریان و زشت این ولد غیرشرعی را دیدهاند؛ الا وطنفروشان ایرانی که هنوز با پرچم شیروخورشید کنار پرچم اسرائیل خوشرقصی میکنند.