📝اسوه های صبر و استقامت 🌷 در بغداد مرا در زندانی حبس کردند. آن جا بعثی ها با کمترین بهانه ای وحشیگری خود را بی رحمانه نشان می دادند. یک روز درِ زندان را گشودند و ما را برای وضو گرفتن بیرون آوردند. همراه دیگر بچه ها مشغول وضو گرفتن شدم. طبق معمول سعی کردم این کار را با دقت انجام دهم. در همین حال نگهبانی که ما را زیر نظر داشت، متوجه من شد و ناگهان به سویم حمله کرد و با لگدی محکم مرا به سویی پرتاب نمود. در مقابل این عمل سعی کردم خونسردی ام را حفظ کنم. روی همین حساب با حالتی عادی از زمین بلند شدم و به سمت شیر آب رفتم. نگهبان بعثی که حسابی جوش آورده بود، فریاد زد: « تو حرس خمینی هستی»؟ ( یعنی تو پاسداری )؟ جوابش را ندادم و او هم دست از لجاجت و خشونت کشید و رفت. ✅راوی: محمدعلی شهیدزاده 📚منبع: کتاب قصه ی نماز آزادگان، صفحه:229 همراه با 📚 نکته های طلایی 📚 🙏 با انتشار مطالبِ ارزشمندِ رسانه قرآن و عترت، می توانید در فرهنگ سازی جامعه اسلامی نقش بزرگی داشته باشید. 👇لینک عضویت 👇 https://eitaa.com/m_serat