✅ فاتحه مع الصلوات بچه ها در میدان مین قرار گرفته بودند و اگر قدم از قدم برمی داشتند، پودر می شدند. یکی از بچه ها آهسته به برادری که نزدیکش بود، چیزی گفت که خنده اش گرفت. بقیه با کنجکاوی و ناباوری دنبال علت بودند که یک نفر بلند گفت: «برادر! برای سلامتی خودتون فاتحه مع الصلوات» بچه ها نمی دانستند در آن شرایط بخندند یا گریه کنند. با زبان بی زبانی می خواستند بگویند: آخه بابا ترسی، لرزی، مرگی، دلهره ای، انگار نه انگار که داخل تله افتاده بودند. خیال می کردند در زمین سیب زمینی قرار گرفته اند. 📚کتاب فرهنگ جبهه (شوخی طبعی ها)جلد 1، صفحه:120، 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 1⃣ هشتک را لمس نمایید و بقیه مطالب را مطالعه کنید. 👇👇 🆔 @m_serat