انسان دارای تمایلات غریزی و فطری گوناگون است (شخصی و اجتماعی و عالی) . تمایلات عالی از قبیل حقیقت جویی، خیر طلبی ، حس دینی و پرستش ، یافتن کامل مطلق و ... حال برای رسیدن به کمال مطلق و معبود حقیقی احتیاج به واسطه ای است که خود سفر کمال را طی کرده و بتواند انسان را دستگیری کند تا او را از راه های گوناگون (وضع قوانین تشریعی و تبیین آنها ، دستگیری انسان های مستعد کمال و ...) به کمال مطلوب برساند. این امر از دو راه قابل اثبات است: ۱ ـ وجود این میل و امید واسطه در انسان بدیهی است. ۲ ـ وجود انسان کامل که ناطق و هادی به کتاب و سنت ( به نقل آیات قران و روایات) ضروری است. ( سوره احقاف آیه ۱۲ ، سوره اعلی آیه ۱۹ ، سوره بقره آیه ۱۲۴ ). حال اگر میل و کشش فطری به چیزی در انسان وجود دارد ، پس باید آن چیز در خارج موجود باشد وگرنه وجود آن در انسان لغو خواهد بود. به عبارت دیگر این عطش نسبت به انسان کامل معصوم، دلیل وجود خارجی او است و بی جهت و خود به خود به وجود نیامده است. حال اگر این تمایل واقعیت نداشته باشد، سایر تمایلات نیز واقعیت ندارد و اگر سایر تمایلات واقعیت دارد ، این نیز واقعی است. این مطلب را به طریق دیگری می توان با توجه به برهان «هدفمندی» توضیح داد. برهان هدفمندی انسان، مرکب از جسم و روح است و روح او نیز مانند جسمش در تکامل است . لازمه نیل به تکامل ، وجود یک راهنماست که او را کمک نماید. اگرچه عقل ، وظیفه راهنمایی را بر عهده دارد ، اما به خاطر محصور بودن آن به عالم جسمانیات و نیز به خاطر ـ وجود دشمن هایی چون هوا و هوس و تمایلات حیوانی ـ باید راهنمایی دیگری هم باشد تا به کمک عقل بشتابد . این راهنما در عصر رسالت وجود پیامبر اکرم (ص) بود. به یقین پس از ایشان نیز راهنمایانی وجود خواهند داشت، چرا که نسل انسان ها تداوم یافته است و اگر راه برنامه و راهنمایی الهی موجود نباشد، خلقت انسان ها ، لغو و بی غایت خواهد بود. علاوه بر این خطر تحریف دین و وجود گروه ها ی معاند نیز، این ضرورت را تاکید می کند. ۳ ـ واسطه فیض : باید در میان بشر همواره فرد کاملی موجود باشد که تمام کمالات انسانی ممکن، در او به فعلیت رسیده و در ضمن با عالم ربوبی ارتباط داشته باشد(تا ارتباط بین عالم غیب و نوع انسان محفوظ بماند) که اگر چنین برگزیده ای در میان بشر نباشد؛ حرکت تکاملی افراد بی غایت و بدون هدف خواهد بود. بر اساس آیات قرآنی (آیات ۳۰ و ۲۱۳ سوره بقره)، پروردگار در نظام خلقت و نیز قانون گذاری و دیانت، ائمه و حجت های خودش را خلیفه روی زمین قرار داده و آنان را مجرای بهره وری ها و فیض عام و خاص برای مردم ساخته و تمام اسمای الهی را به ایشان آموخته است «وً عًلًّمً آدًمً الأًسْماءً کُلًّها» تا اینکه به اذن او ، همچون خودش در همه چیز تصرف و دخالت کنند و جانشینی او و عهده دار امور زمین و مردم باشند و چنین است که اگر حجت و خلیفه خدا در زمین نباشد ، خاک هستی مردم را در خود خواهد کشید. باید دانست که خداوند متعال، با اسما و صفات عالیه اش، همه چیز و همه پدیده ها را آفریده و خود عهده دار تمام امور آنها است. هستی همه آنها، وابسته به او است و هرگونه اراده کند، در انها دخل و تصرف می کند... اما بنای ذات مقدسش بر این است که امور خلقت مادی را، فقط از طریق اسباب مادی ـ و بدون دخالت مستقیم و یا بی واسطه ـ اداره کند و از جمله اسباب برای اصلاح امور ظاهری و باطنی مردم،‌پیامبران و جانشینان آنان ـ به خصوص امامان معصوم ـ هستند. امام صادق (ع) می فرماید:«خداوند ناپسند و ناخوش می دارد که امور عالم را جز با اسباب و وسایط اداره کند ؛ از این رو برای هر چیزی سببی قرار داده است و برای هر سبب گسترده و میدان قدرت نفوذی قرار داده و برای هر نشانه ای، پشتگاه و راه ورودی گویا ـ و خواننده به حق ـ مقرر فرموده است. هر که او را بشناسد ـ و به رسمیت بپذیرد ـ خدا را شناخته و هرکه او را انکار کند، خدا را انکار کرده است. آن بارگاه و راه ورود، رسول الله و ما هستیم». پس اگر امامان معصوم ـ و در عصر حاضر امام زمان (عج) ـ عناصری خاکی نبودند و امور عالم خلقت ـ ازجمله زمین و ساکنان آن ـ را بر عهده نمی گرفتند؛ امور زمین و مردمش از هم می پاشید. بنابراین باید واسطه بین آفریننده و پدیده های مادی، کسی باشد که دارای خلقت مادی و جسمانی و علاوه بر آن دارای درجه ای از شرافت معنوی باشد که شایستگی ارتباط بین آفریننده و آفریدگان را احراز کند و چنین افرادی جز خلفای ذات مقدس پروردگار (پیامبران و جانشینان آنان) کسی نمی تواند باشد. ۴ ـ اتمام حجت: