از بس سبک ز گلشن هستی گذشتهایم
نشکسته است رنگِ گلی از خزان ما
در پردههای عجز سری واکشیدهایم
چون درد در شکست دل است آشیان ما
ای مطرب جنونکدهی درد، همتی
تا ناله گل کند نفس ناتوان ما
بوی بهار در قفس غنچه داغ شد
از بسکه تنگ کرد چمن را فغان ما
بیدل
🌹🌹🌹