#رمان_گاندو
پارت ۳۷❤️
سعید:
منو داوود رفتیم داخل اتاق جلسه روی صندلی دور میز نشستیم و منتظر بقیه بودیم ....که رسول و آقا محمد وارد اتاق شدن منو داوود از صندلی بلند شدیم و سلام کردیم😌🌸
سعید: سلام آقا ، سلام رسول😊
داوود: سلام آقا محمد،رسول جان سلام🙂
محمد: سلام بشینید 😊🌹
رسول: سلام 😊 ولی ما همین دو دقیقه بیش باهم بودیم هاااا😁😁😁
داوود: استاد سلام سلامتی میاره😂❤️
همه:😂😂😂😂
محمد: عجب😂
دیگه بسه بچه ها زشته بشینید😊😌👌
سعید:
همه نشستیم رو صندلی و پر ونده هایی که رو میز جلومون بود رو باز کردیم و مطالعه می کردیم که آقای عبدی و شهیدی وارد اتاق جلسه شدن ، با ورودشون همه از جا بلند شدیم و سلام کردیم آقای عبدی و شهیدی هم جواب سلامو دادن🙂✨
عبدی: خوب بچه ها همون طور که می دونیم شریف امروز فرار کرده و.....
الان هم که جمع شدیم تا نظرات شما رو هم بشنویم اگه کسی حرفی داره ... بفرمایید🙂
داوود:با اجازه✋🏻
محمد:😌
داوود: آقا به نظر من ما باید از این نظر به این موضوع نگاه کنیم که اگه شریف از کشور خارج شده باید چه کار کنیم🤔اگه .... شریف از کشور خارج شده باشه کار خیلی سخت تر میشه😞
عبدی: داوود ما نباید خودمونو ببازین نه ما اگه ما شریف رو یک بار در افغانستان دستگیر کردیم پس هنوز هم میشه ، ما فهمیدیم شریف خیلی هم دانا نیست.از قضیه ی پارکینگ معلوم بود دیگه که اونا فکر می کردن پارکینگ طبقاتی سایت و محل اداری ما هست😏و اونا شکست خوردن ، ولی درسته باید به این فکر هم بود که ممکن هست که شریف از کشور خارج شده باشه🤨
رسول: آقا من بعد از جلسه میرم همه ی پرواز های خارجی و داخلی و... و ورود و خروج مرزی رو چک میکنم ، البته باید مجوز بگیرم که اونم با سیستم انجام میدم🙂
عبدی: خوبه رسول ممنون😉👍❤️
رسول:😊🌹
سعید: خوب رسول ممکن هست که به صورت قاچاق از کشور خارج شده باشه ، اون موقع چی.
محمد: نگران نباشید گفتم که همه ی راه های دریایی و زمینی به صورت قاچاق رو همکاران زیر نظر داشته باشن🙂
شهیدی: خوب کاری کردی محمد 👌❤️ممنون
محمد: خواهش می کنم😊🌹
داوود: رسول حتی ممکن هست که با اسم جعلی و با تغییر چهره ولی به صورت قانونی از کشور خارج شده شه😞
رسول: ببین خیلی احتمال هایی هست که ممکنه ما خطا کنیم خوب ولی باید تلاش کنیم انشاءالله که درست میشه😊
عبدی: ممنون بچه ها نظرات خوبی بود و پیش بینی های خوبی هم بود ، انشاءالله با توکل به خدا پیداش می کنید👌😊
ادامه دارد....
#گاندو