#رمان_محمد_مهدی 100
🔰 آقا هادی ماشین رو زد کنار و ایستاد
👈 پیاده شد و رفت پیش ساسان نشست ، دستهاش رو محکم گرفت و بغلش کرد
گفت : ساسان جان ، چرا ناراحتی ؟ چرا گریه می کنی؟ تنهایی ؟ کی گفته تنهایی ؟
من و
#محمد_مهدی کنارت هستیم
👈 هرجا مشکل داشتی به ما بگو ، هر سوالی برات پیش میاد به ما بگو
❇️
#محمد_مهدی : آره داداش عزیزم، ناراحتی نداره، هر موقع میتونی به من تلفن کنی تا با هم حرف بزنیم، هر موقع میتونی بیای خونه ما ، بیای مسجد ما
هرکتابی هم خواستی بگو من برات میارم ، شبهه ای هم برات پیش اومد ما کنارت هستیم و جواب میدیم
💠 ساسان کمی آروم شده بود ، احساس کرد واقعا کسی رو داره که پشتش باشن و کمکش کنن و به سوالاتش جواب بدن
🔰 ساسان : ممنونم ، ممنونم ، ولی ایکاش...
نمی دونم این حرفم درسته یا نه ، اما ایکاش زودتر بزرگ بشم و برم جدا زندگی کنم و دیگه تو اون خونه ای که اسمی از خدا و دین و قرآن نیست زندگی نکنم...
محیط اونجا برام سخت هست
بخدا خیلی سخته وقتی در یخچال خونه رو باز میکنی ، بوی گند ..... همه خونه رو پر کنه
بخدا سخت هست که آدم تا جای ممکن تلاش کنه با پدرش حرف نزنه ، چون اینقدر دهنش بوی .... میده که حال آدم بد میشه.
بخدا سخته ، سخته...
❇️ آقا هادی : این حرف رو نزن ساسان جان، اصلا این حرف رو دیگه تکرار نکن
پدر و مادر آدم هرچی باشن ، قابل احترام هستن
نباید بهشون بی احترامی کرد
👈 شما باید با نهایت احترام با پدر و مادرت حرف بزنی ، حتی اگر شدیدترین توهین ها رو به مقدسات کردن
حالا مادرت که خداروشکر اعتقاد داره ، اما عمل نداره که ان شالله خوب میشه
اما پدرت رو مواظب باش،اصلا نباید جوری حرف بزنی که ناراحتش کنی
🔰 ساسان : آخه پدرم کلا با نماز خوندن و قرآن خوندن من مشکل داره، میگه نباید بخونی !
🌀 آقا هادی : نه ، اینجا نه ،
اینجا نیاز نیست حرف پدرت رو گوش بدی، چون واجبات هست، در بحث انجام واجبات و ترگ گناهان شما باید حرف خدا رو گوش بدی، پس اگه در این مورد ناراحت شد ، اشکالی نداره ، اما تو بقیه کارهای که واجب و گناه نیستن، سعی کن مراعات احترامش رو بکنی
اصلا باهاش بحث نکن ، هرچی گفت منطقی جواب بده و اگه دیدی قانع نمیشه و داره ادامه میده، شما ادامه نده و بحث رو تمام کن
عبادت هات رو هم تو اتاقت انجام بده که نبینه و مدام کنایه نزنه
👈👈 اما هیچوقت هیچوقت هیچوقت تحت هیچ شرایطی، به پدر و مادرت بی احترامی نکن 👉👉
ادامه دارد...
✍️ احسان عبادی
@ma_va_o