🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 ✨﷽✨ 🟢 🔸 علي بن مهزيار ۱۹ سال به عشق ديدن امام زمان مكه رفت. در روايت هست كه امام زمان ايام حج را در مكه هستند. نتوانست حضرت را ببيند. تصميم گرفت دیگر نرود. در حالتي به او گفتند: (امسال هم بيا و خسته نشو.) با آن مشكلات سفرهاي قديمي و راهزن‌هاي بين راه و پياده رفتن‌ها و امثال اينها، سال بيستم و بار بيستم هم حج رفت. يك شبي در مسجدالحرام كسل نشسته بود، به خودش و حالات خودش افسوس مي‌خورد كه باز هم نصيب ما نشد. من بي‌لياقت بودم! 🔸 در همين حال اشك مي‌ريخت. جواني آمد به او نزديك شد و گفت: شما علي بن مهزيار اهوازي هستيد؟ گفت: بله! گفت: مژده كه راه بر شما باز شد. بعد يك چيزي از او پرسيد. گفت: دنبال چه مي‌گردي؟ او گفت: دنبال آن امامي مي‌گردم كه محجوب از عالم است. پنهان است و پوشيده است. آن جوان راهنما گفت: علي بن مهزيار، امام تو محجوب نيست. بدي‌هاي خودتان هست كه شما را در حجاب كرده است. 🔹 علي بن مهزيار گفت: آن جوان مرا خدمت حضرت بُرد. درب خیمه را كنار زدند و وارد خيمه شدم. ديدم آقا نشسته است. سلام عرض كردم، حضرت با مهرباني جواب سلام مرا داد و خستگي اين بیست سال در رفت. اينقدر لطيف با من برخورد كرد، 🔹 جزئیات شمایل امام زمان را آنجانقل کرده است.می گوید:حضرت یک جمله ای به من گفت که من شرمنده شدم.(ازمحبتی که حضرت به من داشت.)حضرت فرمود:یااباالحسن!علی بن مهزیار!ماشب و روز منتظرتوبودیم.چرادیرکردی؟یعنی فکرنکن عاشق هستی.بیست سال ایام حج دنبال من آمدی. من شب و روز منتطرتوبودم. 🔵 سوال حضرت این بودکه چرا دیرکردی زودترازاین نیامدی؟گفت:آقاراهنمانداشتم.کسی رانداشتم که مراپیش شماآورد.می گوید:تااین راگفتم. حضرت سرمبارکش راپایین انداخت وبعدفرمود: اینطورنیست.راهنماچیست؟مگرمن درکره ی دیگرهستم؟مگرمن درکوه وبیابان هستم که حتما بایدکسی بیایدوتورا اینطوربرساند؟دوری مکانی نیست.من کنارت هستم.چشمش رانداشتی.گوشش رانداشتی که صدارابشنوی. حضرت فرمودند:نه این نیست.بگومهدی فاطمه دیگر ازمادلبری نکرد.بگودلبرهایمان را عوض کردیم.بگودنبال تکاثر(جمع کردن مال)رفتیم.دنبال دنیاطلبی رفتیم.زور گفتیم به آنهایی که ضعیف بودند..صفاوصمیمیت بین شما نیست.مشکل شما این چیزهاست.اینهاحجاب های.شماست.اینهامانع است.نه اینکه راهنمانداشتی! 📕 بحاالانوار ج ۵۳ ⚪️ 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 ❣join➲ @erfan_shia