نهج البلاغه | ✉️ 6 - نامه به معاويه‏ (علیه اللعنة) ________________________ ✉️ [و من كتاب له عليه‌السلام إلى معاوية] 📃 إِنَّهُ بَايَعَنِي اَلْقَوْمُ اَلَّذِينَ بَايَعُوا أَبَابَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بَايَعُوهُمْ عَلَيْهِ فَلَمْ يَكُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ يَخْتَارَ وَ لاَ لِلْغَائِبِ أَنْ يَرُدَّ همانا كسانى با من بيعت كرده‌اند كه با ابا بكر و عمر و عثمان، با همان شرايط‍‌ بيعت كردند؛ پس آن كه در بيعت حضور داشت نمى‌تواند خليفه‌اى ديگر انتخاب كند، و آن كَس كه غايب بود نمى‌تواند بيعت مردم را نپذيرد وَ إِنَّمَا اَلشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ فَإِنِ اِجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً كَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًا همانا شوراى مسلمين از آن مهاجرين و انصار است؛ پس اگر بر امامت كسى گرد آمدند و او را امام خود خواندند، خشنودى خدا هم در آن است. فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَى مَا خَرَجَ مِنْهُ فَإِنْ أَبَى قَاتَلُوهُ عَلَى اِتِّبَاعِهِ غَيْرَ سَبِيلِ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ وَلاَّهُ اَللَّهُ مَا تَوَلَّى حال اگر كسى كار آنان را نكوهش كند يا بدعتى پديد آورد، او را به جايگاه بيعت قانونى باز مى‌گردانند، اگر سرباز زد با او پيكار مى‌كنند؛ زيرا كه به راه مسلمانان در نيامده، خدا هم او را در گمراهى‌اش رها مى‌كند. وَ لَعَمْرِي يَا مُعَاوِيَةُ لَئِنْ نَظَرْتَ بِعَقْلِكَ دُونَ هَوَاكَ لَتَجِدَنِّي أَبْرَأَ اَلنَّاسِ مِنْ دَمِ عُثْمَانَ وَ لَتَعْلَمَنَّ أَنِّي كُنْتُ فِي عُزْلَةٍ عَنْهُ إِلاَّ أَنْ تَتَجَنَّى فَتَجَنَّ مَا بَدَا لَكَ وَ اَلسَّلاَمُ به جانم سوگند! اى معاويه اگر دور از هواى نفس، به ديدۀ عقل بنگرى، خواهى ديد كه من نسبت به خون عثمان پاك‌ترين افرادم، و مى‌دانى كه من از آن ماجرا دور بوده‌ام، جز اينكه از راه مرا متّهم كنى و حق آشكارى را بپوشانى؛ با درود.