❷ امام عليه السلام سپس در مقايسه‌اى بسيار جالب برترى علم را بر اموال دنيا از شش جهت، در سه گزاره از كلامش ثابت مى‌كند: نخست در اولين امتياز علم بر مال مى‌فرمايد: «اى كميل! علم از مال بهتر است (چرا كه) علم، تو را پاسدارى مى‌كند ولى تو بايد مال را پاسدارى كنى»؛ (يَا كُمَيْلُ‌: الْعِلْمُ‌ خَيْرٌ مِنَ‌ الْمَالِ‌، الْعِلْمُ‌ يَحْرُسُكَ‌ وَ أَنْتَ‌ تَحْرُسُ‌ الْمَالَ‌) بديهى است كه علم هم ايمان انسان را حفظ مى‌كند و هم جسم و جان او را؛ زيرا دفع آفات در جهات مختلف به وسيلۀ علم صورت مى‌گيرد در حالى كه مال به عكس آن است؛ صاحب مال بايد پيوسته از اموال خويش مراقبت كند مبادا دزدان آن را بربايند يا آفات و بلاهايى آن را از ميان بردارد. بايد مراقبينى بر آن بگمارد، وسايل اطفاى حريق در كنارش قرار دهد، به موقع به آن سركشى كند مبادا آفتى در آن پيدا شده باشد و اين يك برترى بزرگ براى علم در برابر مال است. در دومين برترى مى‌فرمايد: «مال با هزينه كردن كاستى مى‌گيرد در حالى كه علم، با انفاق افزون مى‌گردد»؛ (وَ الْمَالُ‌ تَنْقُصُهُ‌ النَّفَقَةُ‌ وَ الْعِلْمُ‌ يَزْكُوا عَلَى الْإِنْفَاقِ‌) «يَزْكُوا» (از ريشۀ «زكاء») به معناى نو و رشد است. دليل آن روشن است؛ هنگامى كه عالم تدريس مى‌كند و شاگردانى پرورش مى‌دهد علم و دانش او درون فكرش راسخ‌تر و قوى‌تر مى‌شود و اى بسا شاگردان سؤال و اشكالى كنند و در پرتو آن بر علم او افزوده گردد و ما تجربه كرده‌ايم براى پرورش علم هيچ چيز بهتر از تدريس نيست. مطالعه، درس خواندن و مباحثه كردن خوب است ولى تدريس اثر قوى‌ترى دارد. اضافه بر اين علم از طريق شاگردان گسترش پيدا مى‌كند و اين نيز نوعى ديگر از نمو است. در سومين تفاوت مى‌فرمايد: «دست‌پروردگانِ‌ مال، به زوال آن از بين مى‌روند (ولى دست‌پروردگان علوم پايدارند)»؛ (وَ صَنِيعُ‌ الْمَالِ‌ يَزُولُ‌ بِزَوَالِهِ‌)