سپس امام عليه السلام در پايان اين گفتار نكتۀ ديگرى بيان مى‌كند و در واقع پاسخى است به سؤال مقدّر يا سؤال مذكور در كلمات يارانش كه معاويه و يارانش ظاهراً مسلمانند چگونه ما با مسلمانان بجنگيم‌؟ امام عليه السلام مى‌فرمايد: «سوگند به آن كَس كه دانه را شكافته و انسانها را آفريده دشمنان ما را هرگز نپذيرفتند؛ بلكه در ظاهر تسليم شدند و كفر را در درون پنهان داشتند و هنگامى كه ياورانى بر ضد اسلام يافتند، آنچه را پنهان كرده بودند آشكار كردند»؛ (فَوَ الَّذِي فَلَقَ‌ الْحَبَّةَ‌ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ‌ ، مَا أَسْلَمُوا وَ لَكِنِ‌ اسْتَسْلَمُوا وَ أَسَرُّوا الْكُفْرَ فَلَمَّا وَجَدُوا أَعْوَاناً عَلَيْهِ‌ أَظْهَرُوهُ‌) اينكه امام عليه السلام در سوگند خود و بيان صفات خداوند، روى شكافتن دانه‌ها در زير خاك و آفرينش انسان تكيه مى‌كند به دليل آن است كه از عجيب‌ترين و شگفت‌انگيزترين افعال خداوند همين است؛ هسته‌ها هنگامى كه با پوست‌هاى بسيار محكم در زير خاك قرار مى‌گيرند و رطوبت كافى به آنها مى‌رسد، جنب و جوشى در درون هسته آغاز مى‌گردد و نطفۀ زنده شروع به نموّ مى‌كند و ساقۀ لطيفى از آن آشكار مى‌گردد. همين ساقۀ لطيف هنگامى كه جا را بر خود تنگ مى‌بيند هسته را مى‌شكافد و سر بيرون مى‌كشد و از مادر خود جدا مى‌گردد و راه نمو را پيش مى‌گيرد تا زمانى كه به صورت درخت برومندى در آيد. همچنين هنگامى كه نطفۀ انسان در رحم مادر قرار مى‌گيرد، روز به روز آفرينش جديدى مى‌بيند و شكل تازه‌اى به خود مى‌گيرد و با يك سلسله تحولات پيچيده و بسيار دقيق و ظريف و در عين حال سريع، مبدَّل به انسان كاملى مى‌شود و هنگامى كه رحم مادر را براى ادامۀ رشد و نمو كافى نمى‌بيند تصميم بر خروج مى‌گيرد و با هيجان و تب و تاب شديد مادر، قدم به عرصۀ دنيا مى‌گذارد. مطالعۀ دربارۀ تولد گياهان و انسانها به راستى انسان را به عظمت بى‌پايان خدا آشنا مى‌سازد و به همين دليل گاه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام به هنگام سوگند، خدا را با اين اوصاف ياد مى‌كردند و نبايد فراموش كرد كه اين در زمانى بود كه علم گياه‌شناسى و شناسى هرگز متولد نشده بود.