📖 امام عليه السلام در اين كلام حكيمانه شدت تنفر خود را از زرق و برق دنيا بيان كرده مى‌فرمايد: «به خدا سوگند اين دنياى شما در نظر من از استخوان خنزيرى كه در دست شخص جذامى باشد پست‌تر است»؛ (وَ اللَّهِ‌ لَدُنْيَاكُمْ‌ هَذِهِ‌ أَهْوَنُ‌ فِي عَيْنِي مِنْ‌ عِرَاقِ‌ خِنْزِيرٍ فِي يَدِ مَجْذُومٍ‌) 💡 «عِراق» با كسره و ضمۀ عين، جمع «عَرْق» (بر وزن فرق) به معناى استخوانى است كه گوشت آن را كنده باشند. امام عليه السلام با اين تشبيه كه بيان فرموده رساترين تعبير را در مورد تنفرش از زرق و برق دنيا ذكر كرده است. استخوان بى‌گوشت ارزشى ندارد به ويژه اگر استخوان حيوان نجس العين مانند خنزير باشد و مخصوصاً اگر در دست انسان بيمار مبتلا به جذام باشد كه همه از وى فرار مى‌كنند! سوگندى كه در آغاز اين سخن آمده و تعبير به «دنياكم» (دنياى شما) مطلب را روشن‌تر مى‌سازد. ابن ابى‌الحديد در شرح اين كلام مى‌گويد: به جانم سوگند كه حضرت در اين گفتارش صادق و هميشه صدق و راستى پيشۀ وى بود و كسى كه در سيره و روش زندگى او در آن زمان كه در مقام ولايت ظاهرى بود و آن زمان كه در كنار، قرار داشت بنگرد صحّت اين كلام را درمى‌يابد (چرا كه او در هر دو حالت در نهايت بى‌اعتنايى به دنيا بود). امام عليه السلام در طول كلماتى كه از نهج البلاغه از آن حضرت نقل شده بى‌اعتنايى خود را به مقامات دنيوى و مواهب آن با تعبيرات مختلفى بيان كرده كه هر كدام از ديگرى گوياتر و فصيح‌تر است. در خطبۀ «شقشقيه» چنين بيان فرمود: «وَ لَأَلْفَيْتُمْ‌ دُنْياكُمْ‌ هٰذِهِ‌ أَزْهَدَ عِنْدي مِنْ‌ عَفْطَةِ‌ عَنْزٍ» (اگر براى احقاق حقوق مظلومان نبود مهار ناقۀ خلافت را بر پشتش مى‌افكندم و رهايش مى‌ساختم و در آن هنگام) در مى‌يافتيد كه ارزش اين دنياى شما در نظر من از آب بينى بز كمتر است. ادامه شرح ...