#لغات_قرآن_کریم
❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄
152 بِئْسَ: فعل ذَمّ است و در تمام ذمّ ها به کار می رود، چنان که نِعْمَ در تمام مدح ها (مفردات).
اصل آن از بُؤْس به معنی ناپسند است (اقرب).
←«فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ المِهاد» (206 / بقره) جهنّم برای او کافی است و بد جایگاهی است.
🔁 (تکرار: 40).
┅───────────────┅
153 بَتَْر: بریدن (قطع). (تکرار: 1).
اَبْتَر: حیوانی که دُمش بریده شده و کسی که فرزند ندارد (قاموس).
راغب گوید: بَتَر در بریدن دم به کار رفته، فرزند نداشتن و ذکر خیر نداشتن معنای ثانوی آن است گویند: فلانی اَبْتَر است یعنی فرزند ندارد و یا ذِکر خیر ندارد.
«اِنَّ شانِئَکَ هُوَ الاَْبْتَر» (3/کوثر)، مسلماً دشمن تو ابتر و بلا عقب است.
یعنی: دشمن تو همو بی دنباله است.
گویند: چون عبداللّه فرزند حضرت رسول صلی الله علیه و آله که از
#حضرت_خدیجه علیهاالسلام بود از دنیا رفت، کفّار گفتند او اَبْتَر است و گویند: کُفّار گفتند چون محمّد از دنیا رود دین و آئین اش نیز از بین می رود و اثری از آن نمی ماند، لذا آیه فوق نازل شد.
این سوره جواب هر دو قول است و خبر می دهد که نام مبارک و ذکر خیر و فرزندان و پیروان دین آن حضرت روزافزون و همیشگی خواهند بود.
بقیّه کلام در «کوثر» دیده شود.
🔁 (تکرار: 1).
┅───────────────┅
154 بَتْک: قطع، شکافتن.
← «فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الاَْنْعامِ» (119 / نساء)، یعنی: پس گوش چهارپایان را بشکافند. بیضاوی بَتْک را در آیه، شکافتن گفته است و گوید: مراد شکافتن گوش بعضی از چهارپایان است که اعراب گوش آنها را شکافته و ذبح و سوار شدن و بار کردن آنها را تحریم می نمودند.
🔁 (تکرار: 1).
┅───────────────┅
155 بَتْل: بریدن، اخلاص.
←«وَ اذْکُرِ اسْمَّ رَبِّکَ وَ تَبَّتَلْ اِلَیْهِ تَبْتیلا» (8 / مزمّل)، یعنی: نام پروردگارت را یاد کن و به سوی او اخلاص کن اخلاصی کامل، منظور بریدن از هوای نفس و خود را به خدا مخصوص کردن است.
در نهایه و مفردات هست که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «لا رَهْبانِیَّةَ وَ لا تَبَتُّلَ فِی الاِْسْلامِ» ، یعنی: در اسلام رهبانیت و بریدن از نکاح نیست.
در قاموس گوید: بتول صفت فاطمه علیهاالسلام سیّده زنان جهان است؛ زیرا از زنان زمان خود و زنان امّت، در فضل و دین و حسب، بریده و ممتاز بود.
🔁 (تکرار: 1).
┅───────────────┅
156 بَثّ: پراکندن. منتشر کردن.
← «فَاَحْیا بِهِ الاَْرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فیها مِنْ کُلِّ دابَّةٍ» (164/بقره)، یعنی: به وسیله باران زمین را پس از مرده شدن زنده کرد و در آن تمام جنبندگان را پراکند.
🔁 (تکرار: 1)
┅───────────────┅
157 بَجْس: شکافته شدن، شکافتن.
← «فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتی عَشْرَةَ عَیْنا» (160/اعراف)، یعنی: از آن سنگ، دوازده چشمه بشکافت.
راغب گوید: بَجْس اکثرا در چیزی که از محلّی تنگ بیرون آید، به کار می رود.
🔁 (تکرار: 1).
┅───────────────┅
158 بَحْث: کاویدن، جستجو کردن. ← «فَبَعَثَ اللّه غُرابا یَبْحَثُ فِی الاَْرْضِ» (31/مائده)، سپس خداوند زاغی را فرستاد که در زمین جستجو (و کند و کاو) می کرد.
🔁 (تکرار: 1).
┅───────────────┅
159 بَحْر: دریا. آب وسیع.
← «وَ جاوَزْنا بِبَنی اِسْرائیلَ الْبَحْرِ» (138 / اعراف)، یعنی: بنی اسرائیل را از دریا عبور دادیم.
در قاموس گوید: «اَلْبَحْر: اَلْماءُ الْکَثیرُ».
راغب گوید: آن در اصل هر محلّ وسیعی است که شامل آب زیاد باشد و به اعتبار سِعه در معانی دیگر نیز به کار رفته است. مثلاً به اسب تندرو به اعتبار سِعه سیرش گویند: فَرَسٌ بَحْرٌ.
نقل است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله به اسبی سوار شد و فرمود: «وَجَدْتُهُ بحَرْا».
و به آن که معلوماتش وسیع است گویند: بَحْرُ الْعُلوم و مُتَبَحِّر.
و به شتری که گوش آن را می شکافند به جهت سِعه شکاف می گفتند: بَحیرَة.
🔁 (تکرار: 41).
┅───────────────┅
160 بَخْس: ناقص کردن، کم کردن.
← «وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ» (20 / یوسف)، او را به قیمت کم و ناقص فروختند.
🔁 (تکرار: 7)
━━━━━━•••••••••••••••••
#قرار_روزانه
#لغات
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱
@Mabaheeth
╰───────────